اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 22/ 7
نمايش فراداده

شريعت فطري آساني است ، من شخصا نماز مي خوانم و روزه مي گيرم و با همسر خودم نيز آميزش مي كنم ، هر كس مي خواهد از دين من پيروي كند بايد سنت مرا بپذيرد . ازدواج و آميزش زن و مرد با يكديگر جزء سنتهاي من است . مطالبي كه درباره پليدي علاقه جنسي و آثار ناشي از آن گفتيم مربوط به گذشته دنياي غرب بود ،

 دنياي غرب در زمان حاضر در زمينه اخلاق جنسي نسبت به گذشته ، باصطلاح يك دور 180 درجه اي زده است امروز همه سخن از تقديس و احترام علائق و روابط جنسي و لزوم آزادي و برداشتن هر قيد و بندي در اين زمينه است ، در گذشته آنچه گفته شده است بنام دين بوده و امروز نقطه مقابل آنها بنام علم و فلسفه پيشنهاد مي شود

 . بدبختانه ما از ضرر افكار قديم غربيها با همه ضعيف بودن وسايل ارتباطي ميان اقوام و ملل ، مصون نمانديم و كم و بيش در ميان ما رخنه كرد ، اما افكار جديدشان در اوضاع و احوال حاضر سيل آسا بسوي ما روان است ( در قسمت دوم اين بحث درباره افكار جديدي كه در زمينه اخلاق جنسي در جهان پيدا شده بحث مي شود ) .

در صفحات گذشته بحث مختصري در اطراف عقيده رائج جهان قديم به پليدي ذاتي روابط جنسي مطلقا ، و تأثير سوء عميق اين عقيده در آشفته ساختن ضمير بشر ايراد و به منطق عالي خدائي اسلام در اين زمينه اشاره شد در اين صفحات آراء و عقايد متفكرين جديد در اين زمينه كه درست در نقطه مقابل اسلاف خودشان است مورد بحث و تحقيق قرار مي گيرد .

اخلاق جنسي ( 1 )

اخلاق جنسي قسمتي از اخلاق به معني عام است . شامل آن عده از عادات و ملكات و روشهاي بشري است كه با غريزه جنسي بستگي دارد . حياء زن از مرد ، غيرت ناموسي مرد ، عفاف و وفاداري زن

نسبت به شوهر ، ستر عورت ، ستر بدن زن از غير محارم ، منع زنا ، منع تمتع نظري و لمسي از غير همسر قانوني ، منع ازدواج با محارم ، منع نزديكي با زن در ايام عادت ، منع نشر صور قبيحه ، تقدس يا پليدي تجرد جزء اخلاق و عادات جنسي بشمار مي روند

. اخلاق جنسي به حكم قوت و قدرت فوق العاده غريزه كه اين قسمت از اخلاق بشري وابسته به آن است ، همواره مهمترين بخشهاي اخلاق به شمار مي رفته است . ويل دورانت مي گويد : " سر و سامان بخشيدن به روابط جنسي هميشه مهمترين وظيفه اخلاقي به شمار مي رفته است

، زيرا غريزه توليد مثل ، نه تنها در حين ازدواج بلكه قبل و بعد آن نيز مشكلاتي فراهم مي آورد . و در نتيجه شدت وحدت همين غريزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتي كه از جاده طبيعي پيدا مي كند ، بي نظمي و اغتشاش در سازمانهاي اجتماعي توليد مي شد " ( 1 ) . نخستين بحث علمي و فلسفي كه در اينجا به ميان مي آيد اين است كه سرچشمه اين اخلاق چيست ؟ چطور شد كه مثلا خصيصه حيا

( 1 ) تاريخ تمدن ، جلد اول ، صفحه 69