و عفت در زن پيدا شد ؟ چرا مرد در مورد زن خود غيرت مي ورزد ؟ آيا اين غيرت همان حسادت معمولي است كه بشر آنرا در همه جا محكوم كرد و استثناء در اين يك مورد آنرا پسنديده مي داند ؟ يا چيز ديگر است ؟ اگر همان حسادت است علت استثناء چيست ؟
و اگر چيز ديگر است چگونه مي توان آنرا توضيح داد ؟ همچنين منشأ زشت شمردن كشف عورت ، فحشاء ، ازدواج با محارم و غيره چيست ؟ آيا سرچشمه اينها خود فطرت و طبيعت است ؟ آيا فطرت و طبيعت براي اينكه به هدفهاي خود نائل آيد و به زندگي بشر كه طبعا اجتماعي است نظام بدهد اين احساسات و عواطف را در بشر نهاده است ؟ يا علل ديگري در كار بوده و در طول تاريخ در روحيه بشر اثر كرده تا تدريجا جزء ضمير اخلاقي بشر قرار گرفته است
. اگر سرچشمه اين اخلاق ، طبيعت و فطرت است چرا اقوام ابتدائي و اقوام وحشي زمان حاضر كه هنوز مانند اقوام ابتدائي زندگي مي كنند ، اين خصائص را ، لااقل به شكلي كه انسان متمدن دارد ، ندارند ؟ و به هر حال اصل و منشأ هر چه باشد و گذشته بشريت به هر نحو بوده است ، امروز چه بايد كرد ؟ بشر در زمينه اخلاق جنسي چه راهي را بايست پيش بگيرد كه به سرمنزل سعادت نائل آيد ؟
آيا اخلاق جنسي قديم را بايد حفظ كرد ويا بايد آنرا در هم ريخت و اخلاق نوين جايگزين آن ساخت . ويل دورانت ، با اينكه ريشه اخلاق را نه طبيعت ، بلكه پيش آمدهائي كه احيانا تلخ و ناگوار و ظالمانه بوده است مي داند ! مدعي است كه اين اخلاق هر چند معايبي دارد
اما چون مظهر انتخاب اصلح در مسير تكامل است بهتر اين است حفظ شود . وي درباره احترام بكارت و مسئله حيا و احساس شرم مي گويد : " عادات و سنن قديمي اجتماع ، نماينده انتخاب طبيعي است كه انسان در طي قرون متوالي پس از گذشتن از اشتباهات بيشمار كرده ، و به همين جهت بايد گفت با وجود آنكه احترام بكارت و احساس شرم ، از امور نسبي هستند
و با وضع ازدواج از راه خريداري زن ارتباط دارند و سبب بيماريهاي عصبي مي شوند ، پاره اي فوائد اجتماعي دارند و براي مساعدت در بقاي جنسي يكي از عوامل بشمار مي روند ( 1 ) . فرويد و اتباع وي عقيده ديگري دارند ، مدعي هستند كه اخلاق كهن را در امور جنسي بايد واژگون كرد و اخلاق جديدي
( 1 ) تاريخ تمدن جلد اول صفحه . 74