بیشترلیست موضوعات مقدمه علاقه جنسي يا گناه ذاتي اخلاق جنسي ( 1 ) اخلاق جنسي ( 2 ) اخلاق جنسي ( 3 ) اصل آزادي اخلاق جنسي ( 4 ) آيا اخلاق اسلامي با رشد طبيعي استعدادها مباين است ؟ كشتن نفس يعني چه ؟ اخلاق جنسي ( 5 ) آشفتگي غرائز و ميلها اخلاق جنسي ( 6 ) انضباط جنسي ، غريزه عشق رشد شخصيت از نظر غريزه جنسي اخلاق جنسي ( 7 ) عشق و عفت توضیحاتافزودن یادداشت جدید
در اخلاق جنسي فصل جداگانه اي نخواهد داشت ، آنچه درباره لزوم و عدم لزوم پرورش غريزه جنسي ، گفته شد در اين باره كافي است . و اما اگر عشق را از لحاظ ريشه و لااقل از لحاظ كيفيت و آثار رواني اجتماعي ، با غريزه جنسي مغاير دانستيم ناچاريم فصل جداگانه اي براي لزوم و عدم لزوم پرورش اين استعداد باز كنيم . لزوم اشباع غريزه جنسي كافي نيست كه عشق را مجاز بشماريم ، همچنانكه اشباع غريزه جنسي براي پرورش اين حالت نيمه معنوي كافي نيست و محروميت از اين موهبت ممكن است عوارضي داشته باشد كه با اشباع حيواني غريزه جنسي چاره پذير نيست . راسل در زناشوئي و اخلاق مي گويد : " كسانيكه هرگز از وحدت صميمانه و عميق رفاقت پرشور يك عشق طرفيني بوئي نبرده اند ، در حقيقت شيريني جنبه هاي زندگي را نچشيده اند و بي آنكه خود بدانند محروميت از آن ، عواطف آنان را بسوي قساوت ، حسادت و زورگوئي سوق مي دهد " . معمولا گفته مي شود كه مذهب دشمن عشق است ، باز طبق معمول اين دشمن اينطور تفسير مي شود كه چون مذهب ، عشق را با شهوت جنسي يكي مي داند و شهوت را ذاتا پليد مي شمارد ، عشق را نيز خبيث مي شمارد . ولي چنانكه مي دانيم اين اتهام درباره اسلام صادق نيست ، درباره مسيحيت صادق است ، اسلام شهوت جنسي را پليد و خبيث نمي شمارد تا چه رسد به عشق كه يگانگي و دوگانگي آن با شهوت جنسي مورد بحث و گفتگو است . اسلام محبت عميق و صميمي زوجين را به يكديگر محترم شمرده و به آن توصيه كرده است و تدابيري به كار برده كه اين يگانگي و وحدت هر چه بيشتر و محكمتر باشد . نكته اي كه در اينجا هست و از آن غفلت شده اين است : علت اينكه گروهي از معلمان اخلاق با عشق از نظر اخلاقي به مخالفت برخاسته اند و لا اقل آنرا اخلاقي نشمرده اند ضديت عقل و عشق است . عشق آنچنان سركش و نيرومند است كه هر جا راه پيدا مي كند به حكومت سلطه عقل خاتمه مي دهد ، عقل نيروئي است كه به قانون فرمان مي دهد و عشق باصطلاح تمايل به آنارشي دارد و پابند هيچ رسم و قانوني نيست ، عشق يك نيروي انقلابي انضباط ناپذير آزادي طلبي است ، عليهذا سيستم هائي كه اساس خود را بر پايه عقل گذاشته اند نمي توانند عشق را تجويز كنند . عشق از جمله اموري است كه قابل توصيه و تجويز نيست ، آنچه در مورد عشق قابل توصيه است اين است كه اگر به حسب تصادف و به علل غير اختياري پيش آيد ، شخص بايد چگونه عمل كند تا حداكثر استفاده را ببرد و از آثار مخرب آن مصون بماند . مطلب عمده اي كه در اينجا هست رابطه عشق و عفت است . آيا عشق به مفهوم عالي و مفيد خود در محيط هاي به اصطلاح آزاد ، بهتر رشد مي يابد و يا عشق عالي توأم با عفت اجتماعي است ، محيط هائي كه در آنجا زن به حال ابتذال در آمده است ، كشنده عشق عالي است ؟ اين مطلبي است كه در قسمت آينده كه آخرين قسمت اين بحث است مطرح خواهد شد .
اخلاق جنسي ( 7 ) عشق و عفت
ويل دورانت مي گويد : در سر تا سر زندگي انسان ، به اتفاق همه " عشق " از هر چيز جالب تر است ، و تعجب اينجا است كه فقط عده كمي درباره ريشه و گسترش آن بحث كرده اند در هر زباني دريائي از كتب و مقالات ، تقريبا از قلم هر نويسنده اي درباره عشق پيدا شده است و چه حماسه ها و رامها و چه اشعار شورانگيزي كه درباره آن به وجود آمده است ، با اين همه چه ناچيز است تحقيقات علمي محض درباره اين امر عجيب ، و اصل طبيعي آن ، و علل تكامل و گسترش شگفت انگيز آن ، از آميزش ساده " پروتوزوئا " تا فداكاري " دانته " و خلسات " پترارك " و وفاداري " هلوئيز ، به ابلارد " ( 1 ) . ما در صفحات قبل گفتيم آنچه مجموعا از گفته هاي علماي قديم و جديد درباره ريشه و هدف عشق و يگانگي يا دو گانگي آن با ميل جنسي استنباط مي شود سه نظريه است ، و گفتيم عشق هم در غرب و هم در شرق از شهوت تفكيك شده و امر قابل ستايش و تقديسي شناخته شده است ، ولي اين ستايش و تقديس آنطور كه ما استنباط كرده ايم از دو جنبه مختلف بوده است كه قبلا توضيح داده شد . مطلب عمده در اينجا رابطه عشق و عفت است ، بايد ببينيم اين استعداد عالي و طبيعي در چه زمينه و شرائطي بهتر شكوفان مي گردد ؟ آيا آنجا كه يك سلسله مقررات اخلاقي به نام عفت و تقوي بر روح مرد و زن حكومت مي كند و زن به عنوان چيزي گرانبها دور از دسترس مرد است اين استعداد بهتر به فعليت مي رسد يا آنجا كه احساس منعي به نام عفت و تقوي در روح آنها حكومت نمي كند و اساسا چنين مقرراتي وجود ندارد و زن در نهايت ابتذال در اختيار ( 1 ) لذات فلسفه ، صفحه . 117