حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1

مرتضی مطهری

جلد 2 -صفحه : 93/ 41
نمايش فراداده

در باب اضافه ثابت شده كه نسبت ها جز به تبع طرفين خودشان حكمي ندارند . اگر حركت را به خروج شي ء من القوه الي الفعل تعريف كنيم امري نسبي است ، و اگر حركت را به تجدد تعريف كنيم عين نسبت است . و الا ضافه كمفهوم الانقضاء و التجدد ، فهاهنا ثلاثه أشياء : تجدد شي ء ( 1 ) ، و شي ء به التجدد ، و شي ء متجدد . و الاول معني الحركه ، و الثاني المقوله ، و الثالث الموضوع ( 2 ) . و كذا خروج الشي ء من القوه أو حدوث الشي ء لا دفعه معنا هما غير معني الخارج ( 3 ) من القوه كذلك أو الحادث و غير الذي به الخروج و الحدوث ، و كما أن في الابيض أمورا ثلاثه : أبيضيه و هي معني نسبي انتزاعي ،و بياض ، و شي ء ذو بياض ، فكذلك فيما نحن فيه . فالخروج التجددي من القوه الي الفعل هو معني الحركه و وجودها في الذهن لا بحسب الخارج ( 4 ) . و اما ما به الخروج منها اليه أولا فهي نفس الطبيعه ( 5 ) ، و أما الشي ء القابل للخروج فهي الماده ، و أما المخرج ( 6 ) فهو جوهر آخر ملكي أو فلكي ( 7 ) ، و أما قدر الخروج فهو الزمان ، فان ماهيته مقدار التجدد و الانقضاء ، و ليس وجوده

1 - كه همان حركت باشد ، بنابراين كه حركت را به خود تجدد تعريف كنيم .

2 - اين بنابراين است كه حركت را به خود تجدد تعريف كنيم .

3 - " حركت خروج است " غير از اين است كه حركت خارج است ، و " حركت حدوث است " غير از اين است كه حركت حادث است .

4 - " لا بحسب الخارج " غلط است، در نسخه هاي قديمي " لكن بحسب الخارج " است كه صحيح است . چون امور انتزاعي ظرف عروضشان ذهن است و ظرف اتصافشان خارج . اينكه بگوئيم " وجودها في الذهن " به اصطلاح اين آقايان وجود محمولي آن در ذهن است ، ولي وقتي مي گوييم " بحسب الخارج " يعني وجود رابطش در خارج است .

وقتي مي گويند " ظرف عروض " مقصود وجود محمولي است و از " ظرف اتصاف " مقصودشان وجود رابط است . ظرف عروض شي ء ذهن است يعني وجود استقلالي اش در ظرف ذهن است ، ظرف اتصافش خارج است يعني فقط به عنوان يك صفت در خارج وجود دارد كه موصوفش وجود دارد .

5 - در حركت جوهري متجددو ما به التجدد يكي است ، و اما در غير حركت جوهري اگر بگوئيم " ما به الخروج فهو الطبيعه " با آن حرفي كه گفتيم " ما به الخروج مقوله است " اختلاف پيدا مي كند .

6 - مخرج يعني فاعل .

7 - ملكي باشد يعني از سنخ عقول باشد ، و فلكي باشد يعني از سنخ نفوس باشد .