حرکت و زمان در فلسفه اسلامی ج1

مرتضی مطهری

جلد 2 -صفحه : 93/ 55
نمايش فراداده

برهان بر طريقه طبيعيين بر وجود زمان

طبيعيين از عوارض جسم از آن جهت كه قابل حركت و سكون است بحث طريقه طبيعيين يعني بر طريقه علماي علم طبيعي ، بر طريقه متناسب با علوم طبيعي . و طريقه الهيين ، يعني طريقه مناسب با فلسفه اولي . در طبيعيات بحث از عوارض جسم بما أنه قابل اللحركه و السكون مي شود ، بنابراين هر بحثي كه به اين نحو است كه از عوارض ذاتي جسم بما هو جسم يا بما هو قابل للحركه و السكون باشد ، به طبيعيات تعلق دارد . و هر بحثي كه از عوارض موجود بما هو موجود باشد جزو مباحث الهيات شمرده مي شود . برهان نيز اگر از مبادئي اخذ شده باشد كه آن مبادي مبادي علم طبيعي است ، آن برهان علي طريقه الطبيعيين است . و اگر برهان از مبادئي اخذ شده باشد كه آن مبادي از عوارض موجود بما هو موجود است ، آن برهان علي طريقه الالهيين است . مي كنند ، پس اگر حركت و سكون را مبدأ قرار دهيم ، به طريقه علماي طبيعيات بحث كرده ايم . در طبيعيات گفته اند كه گاهي دو متحرك با هم شروع به حركت مي كنند و با هم حركت را به پايان مي رسانند و مسافتي كه طي كرده اند مساوي است ،مثل دو اتومبيل كه همزمان در يك جاده راه مي افتند و هر دو مثلا با سرعت صد كيلومتر در ساعت حركت مي كنند و مسافت واحدي را طي مي كنند و همزمان نيز حركت را ختم مي كنند . فرض ديگر اين است كه هر دو متحرك با هم شروع كنندو با هم نيز حركت را ختم كنند ، ولي دو مسافت مختلف را طي كنند . مثلا يكي به سرعت پنجاه و ديگري به سرعت صد حركت كند و مثلا ساعت 11 حركت كرده اند و ساعت 12 هر دو ايستاده اند ، ولي يكي صد كيلومتر و ديگري پنجاه كيلومتر طي كرده است .

عكس اين قضيه اين است كه دو اتومبيل يكي به سرعت صد و ديگري به سرعت پنجاه حركت كند و مقصد هر دو هم يكي مثلا صد كيلومتر بعد باشد ، آن اولي كه با سرعت صد حركت كرده اين مسير را در يك ساعت و ديگري كه با سرعت پنجاه حركت كرده همين مسافت را در دو ساعت تمام مي كند .

در اين مورد وقتي دقت كنيم مي بينيم كه واقعيت حركت دو كشش دارد يعني از دو لحاظ تقسيم بردار است . كشش يعني كميت و كميت آنست كه قابليت انقسام به شي ء بدهد .

كشش حركت به تبع كشش مسافت

در همين امثله كه دقت كنيم مي بينيم كه اتومبيلي كه در يك ساعت مسافت مذكور را طي كرده و آن كه در دو ساعت طي كرده است ، هر دو مسافت واحدي را طي كرده اند . اين مسافت كميتي است براي حركت . يعني قطع نظر از حركت ، خود اين مسافت يك كميت است ، قابل انقسام است و آن را به صد كيلومتر و هر كيلومتر را به هزار متر تقسيم مي كنيم ، خود حركت هم به تبع مسافت قابل قسمت است و تا اينجا مطلب مسلم است . لااقل براي كساني كه قائل به حركت قطعي هستند ، حركت يك امتداد و يك كشش به اعتبار مسافت دارد كه براي تعيين اين كشش واحدهاي مسافتي به كار مي بريم و مي گوئيم پنج متر حركت ، همانطور كه مي گوئيم پنج متر پارچه ، پنج متر چوب .

ولي كساني كه حركت قطعي را منكرند مجبورند مثلا پنج متر پرش فلان قهرمان را نوعي مجاز بدانند ، ولي ما ثابت كرديم حركت قطعي واقعا وجود دارد و فعلا بر همين مبنا بحث مي كنيم .

كشش زماني حركت

بعد از تشخيص كشش مسافت در حركات ، وقتي كه اين حركت ها را با يكديگر مقايسه مي كنيم به يك بعد و يك امتداد ديگر و مقدار ديگر برمي خوريم يعني در مقايسه حركت ها علاوه بر بعد مسافت به چيزي كه آن چيز نيز از سنخ مقدار است مي رسيم .

مثلا دو اتومبيلي كه مسافت تهران تا قم را يكي در يك ساعت و ديگري در دو ساعت طي مي كند ، امتداد حركت دومي طولاني تر است و مي گوئيم حركت دوم طولاني تر و بيشتر است ، و حال آنكه از نظر مسافت ، هر دو اتومبيل يك مسافت را طي كرده اند . آن حركتي كه سريعتر است با بعد كمتر و امتداد كمتري مسافت را طي كرده و آن ديگري با امتداد و بعد بيشتري . آيا از اينجا كشف نمي كنيم كه حركت در ذات خود داراي دو كشش و امتداد است : امتدادي مكاني و امتدادي زماني ؟ دو حركت را كه با هم مقايسه مي كنيم وقتي امتداد مكاني هر دو برابر باشد ممكن است امتداد زماني يكي كمتر از ديگري باشد ، و گاهي امتداد زماني دو حركت مساوي است ولي امتداد مكاني آنها مساوي نيست . پس حركت دو تقسيم مي پذيرد و از دو نظر حالت مقداري دارد . مقدار يعني كميت ، و كميت شي ء از آن جهت به شي ء نسبت داده مي شودكه آن شي ء قابليت تقسيم داشته باشد . اگر اين انقسامات بالفعل باشد " عدد " ناميده مي شود و اگر انقسامات بالقوه باشد و حد مشترك داشته باشد " مقدار " ناميده مي شود و در اينجا چون انقسامات بالقوه است تعبير مقدار مي كنيم . پس هر حركتي داراي دو مقدار و دو كميت است و از دو جهت قابليت تقسيم دارد . اكنون يك سؤال باقي مي ماند كه : درست است كه ما واقعا در هر حركتي دو مقدار و كميت و دو قابليت تقسيم تشخيص مي دهيم ، ولي به چه دليل يكي از اين دو كشش زمان است ؟پاسخ اين است كه : از اين دو امتداد آن موردي را كه زمان ناميديم ، امتداد و مقدار غير قاري است ، يعني يك امر متصل غير قار است و اجزاء آن با يكديگر اجتماع در وجود ندارند . يعني حركت دو امتداد دارد : به حسب يك امتداد ، اجزائش با يكديگر قابل اجتماع اند و آن امتداد مسافتي است .

اگر مي گوئيم طول اين پرش پنج متر است ، اين پنج متر اجتماع در وجود دارند و در آن واحد همه با يكديگر وجود دارند . ولي يك امتداد ديگرش غير قار الذات است و همه اجزاء آن امتداد در يك آن با هم جمع نمي شوند . بنابراين ما چنين چيزي داريم .

پس حركت داراي يك بعد و امتدادي است كه به حسب آن بعد حركت غير قار الذات است . اين برهاني است كه طبيعيون اقامه كرده اند و مرحوم آخوند در اينجا بيش از اين شرح نمي دهد( 1 ) .

1 - در اينجا كلمه " امكان " به كار رفته است كه باعث سؤال شده است و بعدها متأخران درباره اين كلمه نظرات مختلفي ابراز كرده اند كه آيا " امكان " اصطلاح معيني است . البته اين اصطلاح از خود مرحوم آخوند نيست ، از شيخ و اينها است . مير سيد شريف گفته است كه " امكان " در اينجا فقط مفهوم امتداد را مي دهد و نه چيز ديگر . مرحوم آخوند در شرح " هدايه " اين امكان را به معني " امر محدود " ترجمه و تفسير كرده است . ما بعدا متعرض مفهوم اين كلمه خواهيم شد .