قصاید
محمد بن محمد اوحد الدین انوری
نسخه متنی -صفحه : 463/ 339
نمايش فراداده
در مدح مجدالدين ابوالحسن عمراني
-
ز پشته پشته گشته ناظران را
ز اشك بيدل و خون دلاور
خداوندا ز مدح تست حاصل
شنيدستم كه پيش تخت اعلى
نه بر وجهى كه باشد رونق او
جهان داند كه معزولى نيابد
هنوز از استماع شعر نيكوست
سزاى افتخار آن شعر باشد
ز شعر باطل هر كس زبانم
هميشه تا كه حسن و عشق باشد
جناب دوستانت باد جنت شبت فرخنده و روزت خجسته
شبت فرخنده و روزت خجسته
-
نمايد كوه كوه اطراف هامون
همه ميدان كنى جيحون و سيحون
رخ رنگ مرا رنگ طبر خون
بزرگى خواند شعر قافيه خون
در آخر كرد ذكر آب و صابون
ربيع نطق را در ربع مسكون
خرد را گوش درج در مكنون
كه افزون باشدش راوى موزون
نمي گفته است حقى تا به اكنون
ملها شاهد از ليلى و مجنون
طعام دشمنانت باد طاعون خزانت خرم و عهدت همايون
خزانت خرم و عهدت همايون