قصاید

خاقانی شروانی

نسخه متنی -صفحه : 529/ 338
نمايش فراداده

در شكايت از روزگار و مردم

  • به صحراى عادى مزاجان عادت به بازار خلقان فروشان همت از آن صف پيشين يمانى و طائى وزين بازپس ماندگان قبائل از آن موكب امروز مردى نيابم محبت نمي زايد اكنون طبايع نه خاقانيم گر وفا جويم از كس نه خاقانيم گر وفا جويم از كس
  • چراغ وفا را ضيايى نبينم طراز كرم را بهايى نبينم به حى كرم پيشوايى نبينم بجز غمر عمر الردايى نبينم وز آن انجم اكنون سهايى نبينم كز اين چار زن مردزايى نبينم چه جويم كه دانم وفايى نبينم چه جويم كه دانم وفايى نبينم