قصاید

خاقانی شروانی

نسخه متنی -صفحه : 529/ 422
نمايش فراداده

در عزلت و فقر و قناعت و تجريد

  • چون شحنه ى نياز ز دست تو ياوگى است وحدت گزين و محرمى از دوستان مجوى چون ديده اى كه يوسف از اخوان چه رنج ديد سرگشتگى زمان نگر و محنت مكان در چار سوى كون و مكان وحشت است خيز اين مرغ عرشى ار طلب دانه اى كند خاقانيا زمانه زمام امل گرفت خاقانيا زمانه زمام امل گرفت
  • ترس از تكين مدار و پناه از طغان مخواه تنها نشين و هم دمى از دودمان مخواه هم ناتوان بزى و ز اخوان توان مخواه آسايش از زمان و فراغ از مكان مخواه خلوت سراى انس جز از لامكان مخواه آن دانه جز ز سنبله ى آسمان مخواه گر خود عنان عمر بگيرد امان مخواه گر خود عنان عمر بگيرد امان مخواه