چو بد كنى و ندانى كه نيك نيست كه كردىترا به باغ حقيقت چه كار و گلشن معني؟طريق عشق گرفتى و منهزم ز ملامتخبر ز كرده ى مردان شنيده اى به تواترگرت كند هوس روى سرخ، توبه كن از بدگرفتمت كه بكوبم بسى به پتك نصيحتتو از دو قطره ى آب آمدى پديد، وزين پسدرون دردكشان را ز سوز چاره نباشدز پيش خورد غم خوردنت خداى و تو دايمچو كعبتين چه سود ار هزار نقش برآري؟چه مي كنى هوس، اى اوحدي، نصيحت مردم؟به قول بيهوده كارى برون نمي رود اين جابه قول بيهوده كارى برون نمي رود اين جا
معاف باش و گر عاقلى معاف نگردىكه فتنه ى چمن لاله و حديقه ى دردىتو كز كلوخ حذر مي كني، چه مرد نبردي؟مباش غافل و كارى بكن تو نيز، كه مردىكه جز به توبه نشويد كسى ز روى تو زردىچه آلت از تو توان ساختن؟ كه آهن سردىچو باد مرگ جهد بر سرت دو دانه ى گردىتو هيچ سوز نداري، مگر نه صاحب دردي؟در آن هوس كه نويسى حدي خوردم و خوردىكه همچو مهره ى بد باز در مششدر نردىچرا بساط هوى و هوس فرو ننوردي؟ترا چه كار بكس؟ چون تو نيز كار نكردىترا چه كار بكس؟ چون تو نيز كار نكردى