وله طاب الله ثراه - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

اوحدی مراغه ای اصفهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وله طاب الله ثراه





  • اى صوفى سرد نارسيده
    گفتى كه مريد پرورم من
    تو عام خرى و عاميان خر
    ببريده ز علم و بهر جاهى
    بر راه منافقى دو، چون خود
    گه ناله ى دور از آتش دل
    پشتت به نماز اگر شود خم
    گفتى كه شراب شوم باشد
    اين خود گويي، ولى به خلوت
    تا كى گويى فلان چنين گفت؟
    تو راه بري، اگر بدانى
    از پرده برون نيامدى هيچ
    آن سينه، كه جاى شوق باشد
    در خانه ى مردمان، ز شهوت
    چون خرمگسان بخورده در دم
    خرماى حرام ظالمان را
    بركنده ز هر تنى قبا، ليك
    خامى تو به شاخ بر، ولى ما
    تو منصب مهترى گرفته تو صفه ى زرق درگشاده
    تو صفه ى زرق درگشاده



  • چون پير شدى جهان نديده؟
    آه از سخن نپروريده
    ايشان زتو خرخرى خريده
    با يك دو سه جاهل آرميده
    صد دام نفاق گستريده
    گه گريه ى بي سرشك ديده
    آن هم به ريا شود خميده
    وآن كس كه شراب را مزيده
    هم درد خورى و هم چكيده
    اخبار ز ديده كن، ز ديده
    نه راهبري، نه ره بريده
    وانگاه چه پرده ها دريده
    او را تو بنان در آگنيده
    هم چشمت و هم دهان خزيده
    هر شهد كه صد مگس بريده
    در شب چره چون مويز چيده
    هم بر تن خويشتن تنيده
    افتاده چو ميوه ى رسيده
    ما رندى و عاشقى گزيده ما صافى عشق دركشيده
    ما صافى عشق دركشيده


/ 43