وله روح الله روحه - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

اوحدی مراغه ای اصفهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وله روح الله روحه





  • بر آستان در او كسى كه راهش هست
    به راستى سر ازين دامگاه دامن گير
    گرت ز گوشه ى دل خواهش محبت اوست
    چه باك از آن كه پراكنده حالتيم و روان؟
    تو با خداى خود ار مي كنى معاملتى
    گمان مرد ز گيتى اگر دوام و بقاست
    به گاه عجز ضروريست عرض قصه، تو نيز
    اگرچه لذت شيرين دهد، به ملك مناز
    چو خواجه را اجل از ملك پنبه خواهد كرد
    به نان و آب تفاخر مكن، كه حيوان نيز
    اگر ز تيغ تو نفسى سپر نيندازد
    رونده، گو قدم اينجا به احتياط بنه
    اگر گناه كند نيك مرد خيرانديش
    مقدسا و خدايا، به حق راهروى
    كه روز بازپسين در گذار و رحمت كن
    به بوى لطف تو مي آيد اوحدى برتو
    گرش به تير بدوزى ورش به تيغ زنى
    ز كردهاى خودش گرچه خوفهاست، ولى
    در آنزمان كه تو بر نامه ى سيه بخشى ز خرمن عمل نيكش ارچه نيست جوى
    ز خرمن عمل نيكش ارچه نيست جوى



  • قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
    كسى برد كه ز توفيق او پناهش هست
    يقين بدان كه از آنگونه نيز خواهش هست
    اگر چنانكه به احوال ما نگاهش هست
    دلير كن، كه كريمست و دستگاهش هست
    يقين بدان تو كه انديشه ى پناهش هست
    به عجز قصه ى خود عرض كن، كه گاهش هست
    كه رخت خسروپرويز تاج و گاهش هست
    چه اعتبار به پشمى كه در كلاهش هست؟
    به هر طرف كه نگه ميكند گياهش هست
    حذر كن از نفس او، كه تير آهش هست
    كه زير هر قدمى چندگونه چاهش هست
    مترس، گو، زعقوبت، كه عذرخواهش هست
    كه از هدايت خاص تو انتباهش هست
    بر آنكه جاه ندارد، برآنكه جاهش هست
    اگرچه سخت مخوفست و پرگناهش هست
    ره گريز ندارد، كه داغ شاهش هست
    اميد رحمت و آمرزش الهش هست
    برو ببخش، كه بس نامه ى سياهش هست ز شرم بي عملى گونه ى چو كاهش هست
    ز شرم بي عملى گونه ى چو كاهش هست


/ 43