اورنگ دوم

نور الدین عبد الرحمان جامی

نسخه متنی -صفحه : 37/ 15
نمايش فراداده

ظاهر شدن عشق ابسال بر سلامان

  • گه چو بهر خدمتى كردى قيام تا ز بانگ جنبش خلخال او بودى القصه به صد مكر و حيل صبح و شام اش روى در خود داشتى زآنكه مي دانست كز راه نظر جز به ديدار بتان دلپذير جز به ديدار بتان دلپذير
  • سخت تر برداشتى از جاى گام تاج در فرقش، شدى پامال او جلوه گر در چشم او در هر محل يك دم اش غافل ز خود نگذاشتى عشق دارد در دل عاشق ار عشق در دلها نگردد جاى گير عشق در دلها نگردد جاى گير