ظاهر شدن عشق ابسال بر سلامان - اورنگ دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ دوم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ظاهر شدن عشق ابسال بر سلامان





  • چون سلامان را شد اسباب جمال
    سرو نازش نازكى از سر گرفت
    نارسيده ميوه اى بود از نخست
    خاطر ابسال چيدن خواست اش
    ليك بود آن ميوه بر شاخ بلند
    شاهدى پر عشوه بود ابسال نيز
    با سلامان عرض خوبى ساز كرد
    گاه بر رسم نغوله پيش سر
    تا بدان زنجيره ى داناپسند
    گاه مشكين موى را بشكافتى
    گه نهادى چون بتان دلفروز
    تا ز جان او به زنگارى كمان
    برگ گل را دادى از گلگونه زيب
    دانه ى مشكين نهادى بر عذار
    گه گشادى بند از تنگ شكر
    تا چو شكر بر دلش شيرين شدى
    گه نمودى از گريبان گوى زر
    تا كشيدى با همه فرخندگى
    گه به كارى دس سيمين بر زدى تا نگارين ساعد او آشكار
    تا نگارين ساعد او آشكار



  • از بلاغت جمع، در حد كمال،
    باغ لطفش رونق ديگر گرفت
    چون رسيدن شد بر آن ميوه درست،
    وز پى چيدن، چشيدن خواست اش
    بود كوتاه آرزو را ز آن، كمند
    كم نه ز اسباب جمال اش هيچ چيز
    شيوه ى جولانگرى آغاز كرد
    بافتى زنجيره اى از مشك تر
    ساختى پاى دل شهزاده، بند
    فرق كرده، ز آن دو گيسو بافتى
    بر كمان ابروان از وسمه، توز
    صيد كردى مايه ى امن و امان
    تا بدان رنگش ز دل بردى شكيب
    تا بدان مرغ دلش كردى شكار
    گه شكستى مهر بر درج گهر
    وز لب گوياش گوهر چين شدى
    زير آن طوق مرصع از گهر،
    گردنش را زير طوق بندگى
    ز آن بهانه آستين را برزدى ديدى و، كردى به خون چهره، نگار
    ديدى و، كردى به خون چهره، نگار


/ 37