نصيحت كردن شاه و حكيم سلامان را و جواب گفتن وي - اورنگ دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ دوم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نصيحت كردن شاه و حكيم سلامان را و جواب گفتن وي





  • چون شه از پند سلامان شد خموش
    گفت كاى نوباوه ى باغ كهن
    قدر خود بشناس و مشمر سرسرى
    آنكه دست قدرتش خاكت سرشت،
    پاك كن از نقش صورت سينه را
    تا شود گنج معانى سينه ات
    چشم خويش از طلعت شاهد بپوش
    بر چنين آلوده اى مفتون مشو
    بودى از آغاز عالي مرتبه
    شهوت نفس ات به زير انداخته
    چون سلامان از حكيم اينها شنيد
    گفت اى جان فلاطون از تو شاد
    من نهاده روى در راه توام
    هر چه گفتى عين حكمت يافتم ليك بر راى منيرت روشن است
    ليك بر راى منيرت روشن است



  • شد حكيم اندر نصيحت سخت كوش
    آخرين نقش بديع كلك كن
    خويش را كز هر چه گويم برترى
    حرف حكمت بر دل پاكت سرشت
    روى در معنى كن اين آيينه را
    غرق نور معرفت آيينه ات
    بيش ازين در صحبت شاهد مكوش
    وز حريم عافيت بيرون مشو
    برفراز چرخ بودت كوكبه
    در حضيض خاك بندت ساخته
    بوى حكمت بر مشام او وزيد
    صد ارسطو زير فرمان تو باد
    كمترين شاگرد در گاه توام
    در قبول آن به جان بشتافتم كاختيار كار بيرون از من است
    كاختيار كار بيرون از من است


/ 37