تدبير كردن حكيم در ولادت فرزند پس از نكوهش شهوت و زن - اورنگ دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ دوم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تدبير كردن حكيم در ولادت فرزند پس از نكوهش شهوت و زن





  • بل، كه دزدى پى به آن آورده بود
    در، بر آن سيمين صدف بشكافته
    هر چه باشد ديگرى را دست زد،
    شاه چون دايه گرفت ابسال را
    آورد در دامن احسان خويش
    روز تا شب جد او و جهد او
    گه تنش را شستى از مشك و گلاب
    مهر آن مه بس كه در جانش نشست
    گر ميسر گشتي اش بى هيچ شك
    بعد چندى چون ز شيرش باز كرد
    وقت خفتن راست كردى بسترش
    بامداد از خواب چون برخاستى
    سرمه كردى نرگس شهلاى او
    كردى آنسان خدمت اش بيگاه و گه
    چارده بودش به خوبى ماه رو
    پايه ى حسنش بسى بالا گرفت
    شد يكي، صد حسن او و آن صد، هزار
    با قد چون نيزه، بود آن دلپسند
    نيزه وارى قد او چون سر كشيد، ز آن بلندى هر كجا افگند تاب،
    ز آن بلندى هر كجا افگند تاب،



  • هر چه آنجا بود، غارت كرده بود
    گوهر كام خود آنجا يافته
    بهتر از چشم قبولش، دست رد
    تا سلامان همايون فال را
    پرورد از رشحه ى پستان خويش
    بود در بست و گشاد مهد او
    گه گرفتى پيكرش در شهد ناب
    چشم مهر از هر كه غير از او ببست
    كردي اش جا در بصر چون مردمك
    نوع ديگر كار و بار آغاز كرد
    سوختى چون شمع بالاى سرش
    همچو زرين لعبت اش آراستى
    چست بستى جامه بر بالاى او
    تا شدش سال جواني، چارده
    سال او هم چارده، چون ماه او
    در همه دلها هوايش جا گرفت
    صد هزاران دل ز عشقش بيقرار
    آفتابي، گشته يك نيزه بلند
    بر دل هر كس ازو زخمى رسيد سوخت جان عالمى ز آن آفتاب
    سوخت جان عالمى ز آن آفتاب


/ 37