منقاد شدن سلامان حكيم را - اورنگ دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ دوم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منقاد شدن سلامان حكيم را





  • حسن باقى ديد و از فانى بريد
    چون سلامان از غم ابسال رست
    دامنش ز آلودگي ها پاك شد
    تارك او گشت در خور تاج را
    شاه يونان شهرياران را بخواند
    جشنى آنسان ساخت كز شاهنشهان
    بود هر لشكركش و هر لشكرى
    ز آنهمه لشكر كش و لشكر كه بود
    جمله دل از سرورى برداشتند
    شه مرصع افسرش بر سر نهاد
    هفت كشور را به وى تسليم كرد
    كرد انشا در چنان هنگامه اى بر سر جمع آشكارا و نهفت
    بر سر جمع آشكارا و نهفت



  • عيش باقى را ز فانى برگزيد
    دل به معشوق همايون فال بست،
    همتش را روى در افلاك شد
    پاى او تخت فلك معراج را
    سركشان و تاجداران را بخواند
    نيست در طى تواريخ جهان
    حاضر آن جشن از هر كشورى
    با سلامان كرد بيعت هر كه بود
    سر به طوق بندگى افراشتند
    تخت ملكش زير پاى از زر نهاد
    رسم كشورداري اش تعليم كرد
    از براى وى وصيت نامه اى صد گهر ز الماس فكرت سفت و گفت
    صد گهر ز الماس فكرت سفت و گفت


/ 37