در بيان مقصود - اورنگ دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ دوم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در بيان مقصود





  • صانع بيچون چو عالم آفريد
    ده بود سلك عقول، اى خرده دان
    كارگر چون اوست در گيتى تمام
    اوست در عالم مفيض خير و شر
    روح انسان زاده ى تاير اوست
    زير فرمان وي اند اينها همه
    چون به نعت شاهى او آراسته ست
    پيش دانا راهدان بوالعجب
    هست بي پيوندى جسم اش مراد
    زاده اى بس پاكدامان آمده ست
    كيست ابسال؟ اين تن شهوت پرست
    تن به جان زنده ست، جان از تن مدام
    هر دو ز آن رو عاشق يكديگرند
    چيست آن دريا كه در وى بوده اند
    بحر شهوت هاى حيواني ست آن
    عالمى در موج او مستغرق اند
    چيست آن ابسال در صحبت قريب
    باشد آن تاير سن انحطاط
    چيست آن ميل سلامان سوى شاه ميل لذت هاى عقلى كردن است
    ميل لذت هاى عقلى كردن است



  • عقل اول را مقدم آفريد
    و آن دهم باشد مر در جهان
    عقل فعال اش از آن كردند نام
    اوست در گيتى كفيل نفع و ضر
    نفس حيوان سخره ى تدبير اوست
    غرق احسان وي اند اينها همه
    راهدان، از شاه او را خواسته ست
    فيض بالا را حكيم آمد لقب
    آنكه گفت اين از پدر بي جفت زاد
    نام او ز آن رو سلامان آمده ست
    زير احكام طبيعت گشته پست
    گيرد از ادراك محسوسات كام
    جز به حق از صحبت هم نگذرند
    وز وصال هم در آن آسوده اند؟
    لجه ى لذات نفساني ست آن
    واندر استغراق او دور از حق اند
    و آن سلامان ماندن از وى بي نصيب؟
    طى شدن آلات شهوت را بساط
    و آن نهادن رو به تخت عز و جاه؟ رو به دارالملك عقل آوردن است
    رو به دارالملك عقل آوردن است


/ 37