تنگدل شدن سلامان از ملامت پدر و در آتش رفتن با ابسال - اورنگ دوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ دوم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تنگدل شدن سلامان از ملامت پدر و در آتش رفتن با ابسال





  • كيست در عالم ز عاشق خوارتر؟
    نى غم يار از دلش زايل شود
    مايه ى آزار او بى گاه وگاه
    چون سلامان آن نصيحت ها شنيد
    خاطرش از زندگانى تنگ شد
    چون حيات مرد، نى درخور بود
    روى با ابسال در صحرا نهاد
    پشته پشته هيزم از هر جا بريد
    جمع شد ز آن پشته ها كوهى بلند
    هر دو از ديدار آتش خوش شدند
    شه نهانى واقف آن حال بود
    بر مراد خويشتن همت گماشت
    بود آن غش بر زر و اين زر خوش
    چون زر مغشوش در آتش فتد
    كار مردان دارد از مردان نصيب پيش صاحب همت، اين ظاهر بود
    پيش صاحب همت، اين ظاهر بود



  • نيست كار از كار او، دشوارتر
    نى تمناى دلش حاصل شود
    طعنه ى بدخواه و پند نيك خواه
    جامه ى آسودگى بر خود دريد
    سوى نابود خودش آهنگ شد
    مردگى از زندگى خوشتر بود
    در فضاى جان فشانى پا نهاد
    جمله را يك جا فراهم آوريد
    آتشى در پشته ى كوه او فكند
    دست هم بگرفته در آتش شدند
    همتش بر كشتن ابسال بود
    سوخت او را و سلامان را گذاشت
    زر خوش خالص بماند و سوخت غش
    گر شكستى اوفتد بر غش فتد
    نيست اين از همت مردان غريب هر كه بي همت بود، منكر بود
    هر كه بي همت بود، منكر بود


/ 37