اورنگ پنجم

نور الدین عبد الرحمان جامی

نسخه متنی -صفحه : 117/ 17
نمايش فراداده

در صفت زيبايى زليخا

  • ز همزادان هزاران حورزاده نه هرگز بر دلش بارى نشسته نبوده عاشق و معشوق كس را به شب چون نرگس سيراب خفتى بدين سان خرم و دلشاد بودى كه ش از ايام بر گردن چه آيد كه ش از ايام بر گردن چه آيد
  • به خدمت روز و شب پيشش ستاده نه يك بارش به پا خارى شكسته نداده ره به خاطر اين هوس را سحر چون غنچه ى خندان شكفتى وز آن غم خاطرش آزاد بودى وز اين شب هاى آبستن چه زايد وز اين شب هاى آبستن چه زايد