قصاید و قطعات
ابو النجم احمد بن قوص منوچهری دامغانی
نسخه متنی -صفحه : 105/ 66
نمايش فراداده
در مدح اسپهبد
-
دشت را و بيشه را و كوه را و آب را
با شدن، با آمدن، با رفتن و برگشتنش
ساق چون پولاد و زانو چون كمان و پى چو زه
بيشبين چون كركس و جولان كننده چون عقاب
اى رئيس مهربان، اين مهرگان فرخ گذار
خز بده اكنون به رزمه، مى ستان اكنون به رطل
گاه سوى روم شو، گاهى به سوى زنگ شو
تا برآيد لخت لخت از كوه ميغ ماغگون
تا برآيد از پس آن ميغ باد تندرو
باد عمرت بي زوال و باد عزت بي كران بخت بي تقصير و محنت، روز بي مكروه و غم
بخت بي تقصير و محنت، روز بي مكروه و غم
-
چون گوزن و چون پلنگ و چون شترمرغ و نهنگ
ابرگرد و باد كند و برق سست و چرخ لنگ
سم چو الماس و دلش چون آهن و تن همچو سنگ
راهوار ايدون چو كبك و راسترو همچون كلنگ
فر و فرمان فريدون را تو كن فرهنگ و هنگ
مشك ريز اكنون به خرمن، عودسوز اكنون به تنگ
روى معشوق تو رومست و سيه زلفش چو زنگ
آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ
آسمان چون رنگ بزدايد ز ميغ گرد رنگ
باد سعدت بي نحوست، باد شهدت بي شرنگ دهر بي تلبيس و تنبل، چرخ بي نيرنگ و رنگ
دهر بي تلبيس و تنبل، چرخ بي نيرنگ و رنگ