در مدح اسپهبد - قصاید و قطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید و قطعات - نسخه متنی

ابو النجم احمد بن قوص منوچهری دامغانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح اسپهبد





  • بينى آن تركى كه او چون برزند بر چنگ، چنگ
    بگسلد بر اسب عشق عاشقان بر تنگ صبر
    چنگ او در چنگ او همچون خميده عاشقى
    عاشقى كو بر ميان خويش بر بسته ست جان
    زنگيى گويى بزد در چنگ او در چنگ خويش
    وان سر انگشتان او را بر بريشمهاى او
    بين كه ديباباف رومى در ميان كارگاه
    بر سماع چنگ او بايد نبيد خام خورد
    خوش بود بر هر سماعى مي، وليكن مهرگان
    مهرگان جشن فريدونست و او را حرمتست
    داد جشن مهرگان اسپهبد عادل دهد
    آب چون آتش بود با خشمش آتش همچو آب
    نيك و بددانى همى با نام نيك جاودان
    ارزنى باشد به پيش حمله اش ارژنگ ديو
    تيغ او و رمح او و تير او و گرز او،
    گاه ضرب و گاه طعن و گاه رمى و گاه قيد
    فرق بر و سينه سوز و ديده دوز و مغزريز
    آفرين زان مركب شبديز رنگ رخش رو
    دست او و پاى او و سم او و چشم او برده ران و برده سينه، برده زانو، برده ناف
    برده ران و برده سينه، برده زانو، برده ناف



  • از دل ابدال بگريزد به صد فرسنگ، سنگ
    چون كشد بر اسب خويش از موى اسب او تنگ تنگ
    با خروش و با نفير و با غريو و با غرنگ
    از سر زلفين معشوقش كمر بسته ست تنگ
    هر دو دست خويش ببريده بر او مانند چنگ
    جنبشى بس بلعجب و آمد شدى بس بي درنگ
    ديبهى دارد به كار اندر، به رنگ بادرنگ
    مي خوش آيد خاصه اندرمهرگان بر بانگ چنگ
    بر سماع چنگ خوشتر باده ى روشن چو زنگ
    آذرى نو بايد و مى خوردنى بي آذرنگ
    آن كجا تنها به كشكنجير بندازد زرنگ
    گنگ چون دريا بود با جود او دريا چو گنگ
    هست نيك و نيستش بد، هست نام و نيست ننگ
    پشه اى باشد به پيش گرزه اش پور پشنگ
    دست او و جام او و كلك او و پالهنگ
    گاه جود و گاه بزم و گاه خط و گاه جنگ
    در بار و مشكساى و زردچهر و سرخ رنگ
    آنكه روز جنگ بر پشتش نهد زين رزنگ
    آن شير و آن پيل و آن گور و آن رنگ از هيون و از هزبر و از گوزن و از پلنگ
    از هيون و از هزبر و از گوزن و از پلنگ


/ 105