بيار ساقى زرين نبيد و سيمين كاس نبيد خور كه به نوروز هر كه مى نخورد نگاه كن كه به نوروز چون شده ست جهان فرو كشيد گل سرخ روي بند از روى همى نار كند ابر شامگاهى در درست گويى نخاس گشت باد صبا خجسته را بجز از خردما ندارد گوش هزاردستان اين مدحت منوچهرى بزرگ بار خدايى كه ايزد متعال همه به كردن خيرست مر ورا همت هزار بار ز عنبر شهيترست به خلق چو عدل او هست آنجايگه نباشد جورخداي، عز و جل، از تنش بگرداناد خداي، عز و جل، از تنش بگرداناد
به باده حرمت و قدر بهار را بشناس نه از گروه كرامست و نز عداد اناس چو كارنامه ى مانى در آبگون قرطاس برآوريد گل مشكبوى سر ز تراس همى عبير كند باد بامدادى آس درخت گل به مل چون كنيزك نخاس بنفشه را بجز از كركما ندارد پاس كند روايت در مدح خواجه ابو العباس يگانه كرد به توفيقش از جميع الناس همه به دادن مالست مر ورا وسواس هزار بار ز آهن قويترست به باس چو امن او هست آنجايگاه نيست هراسمكاره دو جهان و وساوس خناس مكاره دو جهان و وساوس خناس