پايه ى سرير معانى بر عرش نهادن و گام فكر در عرصه ى سپهر گشادن در مدح شهسوارى كه فضاى هستى گويى از اقليم اوست
چو اين گنج هنر ترتيب دادمشدم جوينده ى زيبنده اسمىبه كام فكر ملكى چند گشتمبه ناگه پيشم آمد پير دانشبه نام نامدارى شد گهر سنجشه انجم سپاه آسمان تختنهالى از گلستان پيمبرچو بر او رنگ دارايى نهد گامدل خورشيد لرزد بر سر خاكصدف آبستن از ابر سخايشبه دارالضرب احسان چون قدم زداگر زين بيشتر در كشور جودسرانگشت سخا ز آنگونه افشردبه تخت خسروى چون كرد آهنگكه در بزم جهان از شاه درويشچنان دورش به صحبت خانه ى دادبه دور او كه ناامني ست محبوسكه مي پيچند سر تا پا كمندشاز آنرو زخمه ى مطرب خورد چنگچو معمورى ده ملك جهان شدچو معمورى ده ملك جهان شد
ز هر جوهر در او درجى نهادمكه حفظ گنج را سازم طلسمىبه اكر نامداران بر گذشتمكه اى كار تو بر تدبير و دانشكه تيغش ملك را ماريست بر گنججهانگير و جهاندار و جوانبختگلى از بوستان باغ حيدرشود آيين اطلس بخشش عامكه بخشد ناگهان ديباى افلاكگهر بي قيمت از دست عطايشكرم را سكه نو بر درم زدكرم زا نام حاتم بر درم بودكه نقش نام حاتم را از آن بردبه قانون عدالت زد چنان چنگبجز نى نيست كس را باد در خويشز امنيت صلاى عيش در دادمگر يكباره راه جنگ زد كوسبه نوبت چوب بر سر مي زنندشكه مانند است نام چنگ با چنگجهان از گنج آسايش جنان شدجهان از گنج آسايش جنان شد