مخالفان خاندان عصمت، بخصوص اموي ها، بر اساس كينه خاصي كه نسبت به عقيل در
دل داشتند، براي تحقير و شكست شخصيت وي تلاش فراوان نمودند و ميتوان محور اين تلاش را در سه موضوع از حوادث زندگي وي، بدين ترتيب خلاصه نمود:
1) اسلام و هجرت عقيل 2) ملاقات وي با معاويه 3)عدم حضور او در جنگ ها آري اين سه موضوع از دوران زندگي عقيل، مورد توجه مخالفان بوده و مورد بهرهبرداري تبليغي آنان بر ضدّ برادر اميرمؤمنان علي ع ـ قرار گرفته است و تا آنجا كه ممكن بوده، بزرگ نمايي كردهاند و بعنوان مطالبي حساس مطرح نمودهاند و اين مطالب به تدريج با تعبيرات مختلف از سرزبان ها به كتاب هاي دست ساخته سياست، بنام «منابع تاريخي» راه يافته و مورّخان و رجال شناسان خودي و دوستان اهل بيت نيز تأثير پذيرفته و بدون توجه به حقيقت امر، همان راه را پيمودهاند. گاهي با اشاره و تلويح و گاهي به صراحت، همان نظريات خلاف را مورد تأييد قرار دادهاند و از اين روست كه راه شناخت صحيح براي خواننده نيز مشكل گرديده است زيرا محور بحث ها و مطالعات، نوعاً همان منابع بوده و قيافه عقيل بني هاشم هم از همين دريچه و با همين عينك مورد مطالعه قرار گرفته است. بايد گفت كه در مقابل همه اين جريانات انحرافي، باز هم ميتوان از گوشه و كنار منابع، مطالبي و لو به اندازه كم و نارسا، به دست آورد كه بتواند هر شخص منصف را تا حدّي با حقيقت آشنا كند و غبار اوهام را، كه در قرن هاي گذشته برتاريخ زندگي عقيل نشسته است، برطرف سازد.