اختلاف لغتشناسان در معناي واژه «استطاعت»، اختلاف درخور توجهي نيست ولي جهت روشنتر شدن مطلب، نظر برخي از آنها را ميآوريم:
1 ـ خليل فراهيدي (100-175) در العين مينويسد: «تطوّع; تكلف استطاعته، والعرب تحذفالتاء في استطاع فيقول: اسطاع، يَسطيع، بفتح الياء. ومنهم من يضم الياء فيقول يُسطيعُ.»29 فراهيدياستطاعت را معنانكرده، امّاتطوع را بهمعناي استطاعتِ با زحمت گرفته است.
2 ـ ابن اثير (543-606) گويد: «الاستطاعة; القدرة علي الشيء. وقيل هي استفعال من الطاعة.»30 استطاعت عبارت است از توانايي بر انجام چيزي و گفته شده استطاعت از باب استفعال از ماده طاعت است.
3 ـ راغب اصفهاني (اواخر قرن پنجم) مينويسد: «الاستطاعة استفعالةٌ من الطوع وذلك وجود ما يصير به الفعل متأنياً والاستطاعة أخصٌ من القدرة.»31 استطاعت مصدر باب استفعال از ماده طوع است و آن عبارتست از بودن چيزي كه با آن انجام كاري ممكن ميشود. بعد ميگويد استطاعت اخصّ از قدرت است.
4 ـ فيومي (770) مينويسد: «والاستطاعة الطاقة والقدرة، يقال استطاع وقد تحذف التاء فيقال اسطاع يسطيع بالفتح ويجوز الضم.»32 استطاعت عبارتست از طاقت و توانايي، گفته ميشود استطاع و گاهي تاء حذف ميشود و اسطاع يَسطيع و يا يُسطيع خوانده ميشود.
5 ـ سعيد خوري در اقرب الموارد مينويسد:
«استطاعة استطاعةً اطاقه ويقال اسطاع يسطيع ويحذفون التاء استثقالا لها مع الطا.»33 استطاعت به معناي طاقت و توانايي است.
6 ـ در الوسيط نگاشته است: «استطاع الشيء أطاقه وقدر عليه وأمكنه.»34 استطاعت به معناي طاقت و قدرت و ممكن ساختن چيزي است.
از مجموع گفتههاي لغتدانان چند مطلب استفاده ميشود:
1 ـ استطاعت از ماده طوع به معناي «فرمانبرداري» است.
2 ـ گر چه عبارات لغتشناسان مختلف است ليكن بازگشت همه به «قدرت و توانايي» است.
3 ـ راغب اصفهاني استطاعت را به معناي «مطلق قدرت و توانايي» معنا نكرده بلكه در نظر وي مراد از استطاعت، قدرت و توانايي خاصي است.