فرهنگ نامه جغرافیایی حرمین شریفین

محمدمحمدحسن شراب؛ مترجم: حمیدرضا شیخی

نسخه متنی -صفحه : 13/ 13
نمايش فراداده

پي نوشت ها:

1 ـ كوه ديگر آن «احمر» است و اين دو كوه را «اَخْشَبان» مي گويند. اَخْشَب در لغت به معناي كوه درشت و بزرگ و ستبر است ـ م.

2 ـ گياهي علفي و وحشي و زراعتي از تيره گندميان كه انواع بسيار دارد. يز (فرهنگ فارسي لاروس) ـ م.

3 ـ اين چهار حديث از تاريخ المدينه ابن شبه نقل شده اند.

4 ـ جدر: به قولي به معناي بيخ ياپاي درخت است، وبه قولي ديواره هايي است كه دور درختان خرما درست مي كرده اندتا آب درآن جمع شود، وبه قولي به معناي«پَل»مي باشد. (وفاءالوفاء:3/1079، محيي الدين).

5 ـ حشر: 5

6 ـ رجوع كنيد به: «لابتان».

7 ـ در مراصدالاطلاع، ج1، ص301، درباره ثنيّة الوداع آمده است: «به فتح واو، نام گردنه اي است مشرف به مدينه كه مسافران راهي مكه از آن مي گذرند». در خلاصة الوفاء، ص361، پاورقي شماره2، سمهودي مي گويد: «جايي است كه قرين روي آن است و امروزه به آن قرين تحتاني مي گويند. همچنين به نام كشك «كوشك »يوسف باشا نيز خوانده مي شود; زيرا همو بود كه در سال 1914م ثنيّة را تراش داد و راه آن را هموار و آماده ساخت»; (وفاءالوفاء: ج2، ص275 ; خلاصة الوفاء، ص361).

8 ـ اِجْتَجَفَه: او را از بيخ وبن بركند و كشت. اجتحف السيلُ الوادي َ: سيل رسوب و لاي وادي را بركند و با خود برد.

9 ـ از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پرسيدند: مُفرّدون چه كساني هستند؟ فرمود: مردان و زناني كه خدا را فراوان ياد مي كنند (معجم البلدان، ماده جُمدان) ـ م.

10 ـ تَلْعه: آبراهه اي كه از قسمت هاي مرتفع و بالاي زمين شروع و به ته رودبار ختم شود; مسيل آب (فرهنگ لاروس) ـ م.

11- توبه: 25