مقدمه:پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران كه اسلام بعد از قرن ها انزوا، در عرصه اجتماع به صورت يك نظام حاكم و جلودار امور سياسي و اجتماعي و ديگر مسائل انساني مطرح گرديد، از سويي استكبار جهاني تحت عنوان خطر «بنياد گرايي»! يا «اصول گرايي»!، نتوانسته است نگراني، ترس و وحشت خود را از حاكميّت اسلام پنهان كند; از اين رو با شتابزدگي و طي برنامههاي شيطنت آميز، تخريب و ويرانگري فرهنگي عجيبي در سطح جهاني انجام داده و ميدهد.
و از سويي ديگر، خود مسلمانان هم، بويژه مشعلداران انقلاب و فقيهان اسلام شناس لزوم تفقّه بيشتر در دين را بر اساس وسعت نظر شارع مقدّس، كاملاً احساس كردهاند و به اين حقيقت رسيدهاند كه بايد در جهان امروز، پاسخگوي همه نيازها و سؤالها باشند تا بتوانند با اوضاع پيچيده جهان و مسائل جاري مسلمانان برخورد فعّال داشته و هدايت و رهبري همه جانبه را عهدهدار باشند.
نكته قابل توجّه ديگر، كه ذكر آن در اين مقدّمه ميتواند سودمند باشد و اصولاً غفلت از آن شايسته نيست، اين است كه: «فقه» و «تفقّه» به معناي «فهم و تلاش بيشتر در بهتر فهميدن»، ريشه قرآني دارد. امّا كلمه «اجتهاد» و «مجتهد» به مفهوم اصطلاحي، علاوه از آنكه در قرآن كريم مطرح نيست، لااقل در فرهنگ تشيّع، اصالت ندارد. هرچند كه بعداً درگفتگوها و برخوردهاي خلفا و حاكمان و در بحثهاي كلامي و عقيدتي و در كتب معارف، بر زبانها و قلمها جاري شده و معاني اصطلاحي ويژهاي پيدا كرده است.
مدّعاي ما آنست كه فقه اسلامي و شيعي با همان تعريف و هويّتش، آنچنان داراي وسعت نظر و جامعيّت محتوايي است كه اگر با ملاكات و ديدگاههاي گسترده شارع مقدّس به مسائل و موضوعات، نگريسته شود و با آنها با نظر عميق و ژرف برخورد بعمل آيد و قواعد و اصول، همواره مدّ نظر باشد، خواهيم ديد كه براي همه نيازها و مشكلات زندگي راه حلهاي مناسب، و براي همه سؤالات برخاسته از احتياجات و روابط گونهگون انسانها در سطوح مختلف، پاسخهاي منطقي و قانع كننده، ميتوان يافت.