مسجدي در كار نبود و وقتي در مدينه نزول فرمود، در برابر خانه اي كه در آن سكني گرفت عرصه و باغ و نخلستاني مشاهده نمود. فرمود: اين منطقه و محوطه از آن كيست؟ عرض كردند از آن ايتامي از «بني النجار» مي باشد كه سهل و سُهيل نام دارند و فرزندان رافع بن عمر هستند، و تحت سرپرستي اسعد بن زراره به سر مي برند. فرمود: اسعد را نزد من فراخوانيد. اسعد نزد آن حضرت آمد; فرمود: اين باغ و نخلستان را براي من نرخ گذاري كن. عرض كرد: يا رسول الله! از آن شما است و آن را حضور شما پيشكش مي كنم. فرمود: از آن ايتام است؟ عرض كرد: من شخصا پرداخت قيمت آن را به سهل و سهيل به عهده مي گيرم و باغ و نخلستاني ديگر را در ازاي آن در اختيارشان قرار مي دهم و يا قيمت آن را با پول مي پردازم، فرمود: نه، بايد آن را قيمت گذاري كني. اسعد بيست دينار طلا، نرخ گذارد. و سرانجام اين محوطه به كمك مسلمين خريداري شد و خرما بن ها و تنه هاي درخت را بريدند و اين محل را تسطيح كردند و مسجد را با چنين پيشينه واوضاع وشرايط در آن، برپاساختند.
ناگزير مي بايد باري دگر ـ در تصويري كه راجع به آغاز بناي اين مسجد ارائه كرديم ـ راجع به انتخاب اين منطقه براي بناي مسجد ـ بازگشتي داشته باشيم; مبني بر اينكه از رهگذر انتخاب شخصي آن حضرت و اختيار اهل مدينه، اين انتخاب صورت نپذيرفت; بلكه ناقه را بدانجا سوق دادند، ناقه اي كه خود تحت فرمان الهي در خط سيري مشخص گام بر مي داشت.
اين جريان و روندي است مشترك كه مسجد نبوي را به مسجدالحرام و بيت المقدس مي پيوندد: