پيشينه خانه ابو ايوب انصاري - مسجد نبوی در گذر تاریخ (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسجد نبوی در گذر تاریخ (1) - نسخه متنی

سید محمدباقر حجتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيشينه خانه ابو ايوب انصاري

گام دوم به فرجام آمد; ولي ما تاريخ را به عقب نشيني تا سال هايي بسي دوردست همراه با خانه ابو ايوب انصاري مي كشانيم، و بيت و خانه او را چون معجزه اي مي يابيم و مي بينيم تاريخ براي ما چنين بازگو مي كند كه:

يكي از پادشاهان «تبّع» يمن وقتي بر مدينه درآمد ـ و اين جريان در گذر و سفر او به آفريقا اتفاق افتاده بود ـ فرزندش را در مدينه به عنوان پادشاه و حاكم مدينه واگذارد و خود در سوي آفريقا به راه افتاد، فرزند اين پادشاه بر خرما بتي را برفرازيد تا خرما بچيند. صاحب درخت خرما سر رسيد و بانگ بر او برآورد: ميوه اين درخت از آن كسي است كه آن را بارور ساخته و كاشته است. با بيل و كلنگ به جان فرزند ملك افتاد و او را كشت.

پادشاه يمن از آفريقا به مدينه بازگشت و دريافت كه فرزند او را كشته اند; لذا مدينه را به محاصره گرفت و با اهل مدينه نبرد آغاز كرد و محاصره مدينه مدت ها به طول انجاميد تا آنجا كه آذوقه محاصره كنندگان به اتمام رسيد. شبي اهل مدينه باهم به گفتگو نشسته بودند كه چگونه با گروهي كه زاد و توشه آنها تمام شده جنگ و پيكار را ادامه دهند. ما با آنها در روز مي جنگيم در حالي كه شب ها را با شكم هايي گرسنه به روز مي آورند، و ما به خانه هاي خود مي رويم و با خانواده خود غذا را در دسترس خود يافته و پس از تناول آن مي آساييم. اين كار به دور از انصاف است! لذا تصميم گرفتند براي دشمنان خود، شبانه غذايي را گسيل دارند و اين كار را در باره آنها معمول داشتند. پادشاه مي گفت: سوگند به خداوند، كار اهل اين آبادي شگفت انگيز است: ما با آنها روزانه مي جنگيم، ليكن آنها شبانه از ما با غذا پذيرايي به عمل مي آورند.

دو تن از احبار مدينه به سوي پادشاه يمن آمدند و گفتند: اي ملك! هدف تو از محاصره مدينه چيست؟ پاسخ داد: مي خواهم مردم اين آبادي را از پاي در آورم و انتقام خون فرزندم را بگيرم. اين دو حَبْر و دانشمند يهودي به او خاطرنشان شدند كه: هرگز در اين آبادي مسلط نخواهي شد. ملك گفت: چرا؟ گفتند: اين آبادي پايگاه هجرت آخرين پيامبري است كه از حرم مي آيد. و در اين باره با پادشاه گفتگوهاي دور و درازي داشتند كه مآلاً از محاصر مدينه دست نهاده و با سپاهيانش قانع شدند آن محيط را ترك گويند.

آنگاه ملك گفت: نظر شما دو نفر چيست؟ گفتند: بايد محاصره اين آبادي را بشكني و راه خويش را در پيش گيري و خانه اي در اينجا بنا كني. وقتي آن پيامبر موعود به اين آبادي آمد در آنجا فرود مي آيد. آري اين همان خانه اي بود كه ابو ايوب انصاري در آن به سر مي برد!

رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به مدينه آمد و جامعه ساكنان در آن متشكل از مشركان، يهوديان، منافقان و مسلمانان بوده اند.

آن حضرت ازمكه بيرون آمد در حاليكه آنجا با يك موج مواجه بود، فقط با موج شرك،خود را رويا روي مي ديد; اما در مدينه با موج ها و تنش هاي متعدد و متفاوتي روياروي گشت.

فرزانگي اقتضا مي كند فردي كه دست اندركار تاريخ اجتماعي آن روزگاران مي گردد ـ پاره اي از حكومت ها را ـ در مسأله مربوط به مهاجرين و هجرت در سال هاي گذشته نزديك، مورد مطالعه قرار دهد.

مدينه از فرزندان اسلام استقبال به عمل آورد و مهاجران را با آغوش باز پذيرا گشت; اما نه به سائقه ترس و بيم، بلكه به انگيزه ايثار، هرچند كه در تنگنايي از لحاظ معيشت به سر مي بردند.

ورود رسول خدا(صلي الله عليه وآله)آغاز كار بود و به بناي مسجد روي آورد. بايد اين كار را سر آغاز تحرك و جنبش و خيزشي جديد بر شمرد; چنانكه در سامان دادن امّت اسلامي به ايجاد بناي اخوت و همبستگي ميان مهاجرين و انصار همّت گمارد.

/ 26