مسجد قبا و كيفيت فرود آمدن در اين محل: - مسجد نبوی در گذر تاریخ (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسجد نبوی در گذر تاریخ (1) - نسخه متنی

سید محمدباقر حجتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسجد قبا و كيفيت فرود آمدن در اين محل:

آري رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به محله «قبا» رسيد و به بناي مسجد در اين محله پرداخت; اما چگونه و به چه كيفيتي؟

علماي سيره، جرياني را در اين باره ياد كرده اند ـ اگرچه سند آن مجهول و ناشناخته است ـ ليكن به اتفاق آن را ياد كرده و در آثار خود آورده اند; مبني بر اينكه آن حضرت به كسي كه ناقه او را هدايت مي كرد و زمامش را در اختيار داشت، فرمود:

افسارش را رها كن. ناقه از جاي برخاست و به چرخش و گردش در آمد و نشست و دوباره دور زد. پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)فرمود: خطي را در مسير گام هاي ناقه روي زمين رسم كنيد; يعني آن حضرت در مسير خود از قبا به مدينه تا محل همين مسجد كنوني آمد، و بر قبائل اوس و خزرج گذر كرد. امتداد بناي مسجد مدينه از شمال به جنوب، (بيش از شرق تا غرب بود) بر هيچ قبيله و بر هيچ جايگاهي عبور نكرد مگر آنكه با شمار زيادي از مردم و آمادگي هايي درخور مواجه شد كه از آن حضرت استقبال به عمل آوردند و مي گفتند:

«يارسول الله! به سوي ماآي،به سوي اين جمعيت كه آماده پذيرايي هستند فرود آي!»

در پاسخ آنها مي فرمود: «راه ناقه را آزاد گذاريد; زيرا او مأمور است در كجا زانو به زمين نهد» سرانجام بر بني النجار گذر كرد كه آن حضرت را فراوان مورد ملاطفت قرار دادند، آنان درخواست كردند نزد دايي زاده هاي خود (يعني همين بني النجار) فرود آيد. حضرت مي فرمود: راه اين شتر را باز گذاريد; چرا كه اين ناقه من، مأمور است. سرانجام ناقه به همانجا رسيد كه بايد برسد و در آنجا زانو بر زمين نهاد; ولي در آغاز امر متوقف نماند بلكه از جاي برخاست و به گردش در آمد و مانند فردي نگران به اين سو و آنسو مي نگريست و دوباره به همان جايگاه نخست بازگشت و زانو بر زمين زد و گردن خود را بركشيد و با حركت گردن خود اطراف را مي نگريست. رسول خدا(صلي الله عليه وآله)فرمود: «إن شاء الله منزل و محل فرود ما همين جا است.» لذا از روي ناقه به زيرآمد.

دراينجااندكي درنگ مي كنيم وپاره اي از حوادث مربوط به اين جريان را مي كاويم; چرا كه بررسي سيره، صرفا عبارت و الفاظ ورويدادهاي خشك و بي جان نيست; بلكه اين سيره، گويا و عبرت آموز و پندگو و اندرز دهنده است. پيامبري كه به او وحي مي شد و به سائقه هجرت، از موطن ومولد خود كوچيد و به «قبا» رسيد و در آنجا فرود آمد، آنگاه در مسيرش تا مقرّ نهايي او، اين كوچش ادامه يافت و قبايلي براي هدفي، به خاطر خود آن حضرت با شمار زياد و تشريفاتي در خور امكان و صيانت از او، با آغوش باز از او استقبال به عمل آوردند; مي بايد آن حضرت و مركب او را به وحي آسماني حوالت مي دادند. لذا در باره ناقه فرمود: او را آزاد گذاريد; چرا كه تحت فرمان الهي، سير و حركت خود را برگزار مي كند; و چنين مركبي مأمور در سير خود، مانند امير و فرمانده خويش به راه مي افتد تا سرانجام به همانجا رسيد كه مأمور بود، و در همانجا كه به او فرمان داده شد، فرودآمد، چرا؟

مي دانيم كه صد سال قبل از آمدن رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به مدينه، تاريخ اين شهر گويا است كه جنگ و ستيز ميان دو قبيله اوس و خزرج داير بود، و فقط مدت پنج سال قبل، ورود آن حضرت آتش اين جنگ رو به خاموشي نهاده بود. وقتي پيامبر بر مدينه وارد شد و گروه هاي اوس و خزرج با او بيعت كردند و اين دو قبيله ـ به سان دو اسب مسابقه و سواركاري ـ در تفاخر با يكديگر به سر مي بردند و ... اگر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در ميان قبيله اوس فرود مي آمد براي خزرجي ها گران تمام مي شد; و چنانچه در ميان قبيله خزرج، اقامت خود را انتخاب مي كرد براي قبيله اوس ناگوار مي نمود; ولي چون آن حضرت كار را به ناقه مأمور واگذار كرد ـ و خداوند سبحان اين ناقه را عملا تحت فرمان خويش داشت ـ سير او به همانجا منتهي شد كه سرانجام در آنجا فرود آمد و هيچ كس و هيچ قبيله آزرده خاطر نشدند. و سرانجام اين مرحله ـ با زانو نهادن ناقه در جاي خود و محلي كه قبائل متعددي در آن به سر مي بردند ـ به پايان رسيد.

/ 26