اين از يكسو، از سوي ديگر پيوندي است ميان زمزم و كوثر، كه يكي در زمين و جوار كعبه جاي دارد و ديگري در بهشت برين قرار گرفته است. و ساقيان و جرعه نوشانِ هر دو را يك رشته استوار آسماني در يك نسل پيوند مي دهد و آن «نبوّت» است و «ولايت». و به طلايه داران اين نسل و صدرنشينان اين منزلت بايد گفت:
باري، اگر زمزم با درخشش زيبايي كه در كتاب حج دارد، نام ابراهيم و اسماعيل و مادرِ موحدي چون هاجر را تداعي مي كند و يادآور پايداري آن مناديان توحيد در اعماق تاريك تاريخ است. كوثر تذكار نام محمد و علي(عليهما السلام) و شجره طيبه نبوي و علوي است كه در آن سرزمين پاك روييده و ابراهيم براي رسالت و مكتبش دعا كرده است: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ...» در مشاعر و مناسك حج، زمزم ياد هاجر را تداعي مي كند. در قرآن كريم «سوره كوثر» نام مبارك امّ الائمه(عليها السلام) را جاودانه مي سازد كه مادر اسماعيل در حريم كعبه دامن براي انتظارش گسترد تا خدايش به محمد(صلي الله عليه وآله)عطا فرمود: « إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ».
پس اين خاندان از يك تبارند و بيت رسالت و ولايت و ساقيان كوثر ثمره اي از شجره ابراهيم و اسماعيل اند. بنابراين زمزم و كوثر تاريخ به هم پيوسته اند و بيت و مقام و حجر و زمزم هر آنچه از فرّ و شكوه دارند در پرتو طاق ابروي يار است و اگر آن پيام آور توحيد و وارث خليل و ذبيح نمي آمد كه قبله موحدان را آزاد كند، كعبه بت خانه اي بود به لوث شرك آلوده، بدينسان همه ارزش ها را روح پاك نبوت و ولايت تعيين مي كند و كعبه و مقام و زمزم را معني مي دهد. به گفته ناصر خسرو:
فضل بن عبدالرحمان فرزند ربيعة بن حارث بن عبدالمطلب كه شيخ بني هاشم در عهد خويش و از شعرا و عالمان هاشميان بود در باره زمزم و كوثر ابياتي سروده; از جمله با اشاره به اين فضيلت براي دودمان رسالت وپردازشي ازپيوند زمزم وكوثر مي گويد:
«خداوند، مهربان آل محمد(صلي الله عليه وآله) را با علم و دانايي برتري بخشيد و خدا به حال مردمان از هركس آگاه تر است.
آب زمزم را به آنان داد تا به حج گزاران بنوشانند و براي آنها در بهشت برين كوثر را ترسيم نمود.»
افزون بر اين، در برخي روايات آمده است كه زمزم نهري بهشتي است كه جرعه اي از آن در زمين جوشيده است.
به روايت فاكهي، اصبغ بن نباته از علي(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود:
«خداوند زمزم را حايلي ميان بهشت و دوزخ قرار داده است. پس هرگاه مردم از صراط عبور كنند به زمزم نزديك گردند و بنوشند كه با نوشيدن آن عرق بر پيكر آنها جاري گردد كه از مشك خوشبوتر است و بدينسان در سينه ها از غش و دغل و ناخالصي و اندوه و حسد و كينه اثري نماند و خداوند آنها را با آلودگي هاي بدن از آنها بر دارد و آنگاه به بهشت در آيند و فرشتگان به آنها گويند:
« ...سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ»6
«سلام بر شما، پاك شديد، به بهشت جاودان در آييد.»
«طبتم»; يعني «درد و رنج ها و حسادت ها و دشمني ها و ناخالصي و اندوه و غش و دغل از شما برطرف گرديده است.»7
و چه خوب است كه حاجيان با نوشيدن آب زمزم هر آنچه ناخالصي است از درون و برون فرو ريزند و پاك و صاف برگردند.