براي چاه زمزم، به جز نام مشهور آن نام هاي ديگري در كتب لغت و حديث و سيره آورده اند.13 كه در اينجا مشهورترين آنها را مي آوريم: ابن منظور در «لسان العرب» گويد: زمزم را يازده نام است كه عبارتند از: «زمزم»، «مكتومه»، «مضنونه»، «شباعَه»، «سُقيا»، «الرَّواء»، «ركضة جبرئيل»، «هزمة جبرئيل»، «شفاء سقم»، «طعام طعم» و «حفيرة عبدالمطلب».14 هريك از اين اسامي را با عنايت خاصي گزيده اند: «مكتومه»، به معناي پنهان شده است و اين اشاره به دوراني است كه زمزم چون گنجي در دل خاك پنهان بود تا اينكه به دست عبدالمطلب باز شناسي و حفر گرديد. «مضنونه»، از ماده «ضنّ» به معناي بخل ورزيدن و دقت در حفظ و مراقبت چيزي است. از اينرو هر چيزي نفيس و گرانبها را مضنون و مضنونه گويند; بدان جهت كه دارنده آن در نگهداري اش سخت مي كوشد و كمتر آن را از دست مي دهد. «شُباعه»، به معناي سير كننده است و چنانكه در خواص زمزم آمده، آب زمزم علاوه بر اينكه رفع تشنگي مي كند، گرسنگي را برطرف مي نمايد. قبل از اسلام زمزم را «شباعه» مي ناميدند.15 «سُقيا»،اسم مصدر است از «استسقا» به معناي طلب باران كردن.16 و زمزم را از آن جهت سقيا ناميده اند كه از طرف خداوند در برابر تضرّع هاجر به آن مادر و فرزندش اسماعيل عطا شد. لذا به آن «سقيا اسماعيل» نيز گفته اند. «الرَّواء»، به معناي آب گوارا و همواره جاري و جوشان است. «ركضة جبرئيل» و «هزمة جبرئيل»،دو واژه «ركضه» و «هزمه» به يك معنا هستند و آن ساييدن پا و يا پاشنه پا بر زمين است و بدان جهت به جبرئيل نسبت داده شده كه بصورت انساني در آمد و پاي بر زمين ساييد و بدنبال آن آب فوران زد و چنانكه در بحث «چگونگي جوشيدن زمزم» خواهيم ديد، بيشتر روايات، به ويژه روايات نقل شده از طريق اهلبيت(عليهم السلام)، زمزم را به پا ساييدن اسماعيل بر زمين نسبت داده اند، كه تفصيل و تحقيق بحث خواهد آمد. «شفاء سقم» و «طعام طعم»، كه در روايات فريقين نيز مكرر از آن ياد شده، بدين معناست كه آب زمزم شفاي بيماري ها و غذايي از خوراكي ها است. «حفيرة عبدالمطلب»،چاهي كه به دست عبدالمطلب و دستياري فرزندش حارث حفر گرديد و نيز از قول سعيدبن جبير نقل شده كه چون نام زمزم برد، از سه كلمه ياد كرد: «زمزم»، «بَرَّه» و «مضنونه»17 و بَرَّه به معناي پسنديده و پر منفعت است. از قول ابن عباس آورده اند كه گفت: «كُنّا نُسَمِّيها شباعه»18; «ما آن را شباعه مي ناميديم»، معناي شباعه از نظر گذشت. همچنين از زبان ابن عباس نقل كرده اند: «صَلُّوا في مُصَلّي الأخيار و اشربوا مِنْ شَراب الأبرار قيل: ما مصلّي الأخيار؟ قال: تحت الميزاب. قيل: ما شراب الأبرار؟ قال: ماء زمزم، اكرم به من شراب».19 «در نمازگاه برگزيدگان نماز بگزاريد، و از نوشيدني ابرار و پارسايان بنوشيد. پرسيدند: نمازگاه اخيار كجاست؟ گفت: زير ناودان (كعبه)، گفتند: نوشيدني ابرار چيست؟ پاسخ داد: زمزم، چه نوشيدني ارزشمندي است!» ياقوت حموي در باره اسامي زمزم مي نويسد: زمزم را نام هايي است كه عبارتند از: «زَمْزم»، «زمَّم»، «زمِّزم»، «زُمازم»، «ركضة جبرئيل»، «هزمة جبرئيل» و «هزمة الملك». سپس گويد: «هزمه و ركضة» به يك معنا هستند و آن زمين هموار است و پاشنه پا در خاك ساييدن را نيز هزمه گويند و زمزم چشمه اي است كه خداوند براي اسماعيل پديد آورد و نام هاي ديگر آن «الشَّباعه»، «شُباعه»، «برّه»، «مضمونه»، «تكتم»، «شفاء سقم»، «طعام طعم»، «شراب الأبرار»، «طعام الأبرار» و «طيبه»، مي باشد.20 در منابع روايي شيعه نيز از اسامي زمزم سخن به ميان آمده است. معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام)روايت كرده كه فرمود: «اسماء زمزم: ركضة جبرئيل و سقيا اسماعيل و حفيرة عبدالمطلب و زمزم و المضنونة و السقيا، طعام و طعم و شفاء سقم».21 «اسامي زمزم عبارتند از: «اثر ضربت پاي جبرئيل، آب خور اسماعيل، چاه عبدالمطلب، زمزم، نفيس و گرانبها، سقيا (آب دادن و آب خوردن) غذا و طعام و شفاي دردها.» از برخي روايات تاريخي استفاده مي شود كه بعضي از نام هاي ياد شده در كتب پيشين وجود داشته و نزد اهل كتاب مشهور بوده است. اين مطلب را از دو روايتي كه ازرقي در اخبار مكه از قول «وهب بن منبّه» و «كعب الأحبار» نقل كرده، مي توان استفاده كرد. از وهب بن منبّه روايت كرده كه درباره زمزم گفت: «وَالّذي نَفْسي بِيَدِه اِنَّها لَفي كِتابِ الله مضنونة وَ اِنّها لَفي كتاب الله تعالي بَرَّة وَ اِنّها لَفي كتاب الله سبحانه شراب الأبرار وَ اِنّها لَفي كتاب الله طعام طعم و شفاء سقم».22 «قسم به آنكس كه جانم در يد قدرت اوست. زمزم در كتاب خدا به عنوان شيء نفيس و گرانبها ذكر شده است، و نيز در كتاب خداوند متعال «برّه» ناميده شده، و نيز در كتاب خداي سبحان، نوشيدني ابرار و صالحان عنوان گرديده و هم در كتاب خدا طعام خوردن و شفاي بيماري نام داده شده است.» و در جاي ديگر كتاب از كعب الأحبار نقل كرده كه گفت: «اِنّي لاجد في كتاب الله تعالي المنزل: اِنّ زَمْزَم طعام طعم و شفاء سقم».23 «در كتابي كه از جانب خداوند متعال نازل شده چنين ديده ام كه زمزم طعام خوردن و شفاي بيماري است.» گفتني است آنچه از اين دو تن; «وهب» و «كعب»، در خصوص بودن نام زمزم در كتاب خدا نقل شده، مقصود كتب پيشين است; چراكه وهب بن منبّه و كعب الأحبار از اهل كتاب بودند كه اسلام آوردند و به كتب پيشين (يهود و نصاري) آگاهي داشتند و ظاهر امر چنين نشان مي دهد كه مقصود آنها از كتاب خدا، همان عهدين باشد نه قرآن كريم; زيرا در قرآن چيزي به نام زمزم و اسامي آن يافت نمي شود و تنها در روايات متعدد و بلكه متواتر از عامّه و خاصه، اسامي و مشخصات و آثار آب زمزم به ما رسيده است.