چرا زمزم را زمزم ناميدند؟ - پیوند زمزم و کوثر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیوند زمزم و کوثر - نسخه متنی

محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چرا زمزم را زمزم ناميدند؟

چنانكه ملاحظه كرديم زمزم را، علاوه بر نام مشهورش، اسامي ديگري است هر يك به اعتبار آثار و خصوصياتي است كه اين چاه تاريخي در بر دارد كه بدان پرداختيم.

اما در خصوص عنوان «زمزم» در لغت و تفسير و حديث براي اين نامگذاري دلايلي ذكر شده است: برخي زمزم را از دو واژه مشابه «زم»، «زم» گرفته اند و اضافه كرده اند: «زُمّ» (به ضم زا) و تشديد (ميم) بوده است و سپس مخفف شده و شايد دليل آن سهولت تلفظ باشد. بدين ترتيب واژه «زمّ» صيغه امر حاضر است و كلمه اي است كه هاجر آن را در مقام خطاب به آب زمزم به كار برد و اين هنگامي بود كه آب مي جوشيد و زيادتي مي كرد و هاجر از بيم آنكه آن آب پراكنده شود و در زمين فرو رود پيش از آنكه ظرف خود را از آن آب پر كند و يا زيادتي آب خطري براي او و فرزندش اسماعيل ببار آورد، چنين گفت: «زُمَّ، زُمَّ»; يعني «بس است، بس است، از حركت بايست»

در يكي از متون عربي مي خوانيم: «زَمَّ القربة، شدَّ الخيط علي فمها لئلاّ يَسيل منه الماء. الزِّمام: مقود البعير المشدود علي فيه».

«زَمَّ القربة»; يعني دهانه مشگ را بست تا آب بيرون نريزد. و «زمام» افسار شتر را گويند كه بر دهان او زده شود.

سپس اضافه مي كند: جناب هاجر آنگاه كه ديد آب زمزم با فراواني از زمين بيرون مي زند، كوشيد كه جلو آب را از فوران و پراكندگي بگيرد، در حالي كه مي گفت: «زُمّ زُمّ; اي كُفَّ عن التدفّق، فاطلق علي البئر زمزم»; «از فوران خودداري كن، ... و بدين مناسبت برچاه واژه زمزم اطلاق گرديد.»24

برخي ديگر از اهل لغت و ادب واژه زمزم را كلمه مفرد و رباعي به معناي: «حركت، كثرت و انباشته شدن» گرفته اند.

در معجم اللغة العربية آمده است: «الزمزم من الماء: الزُّمازم، اي الكثير»;«زمزم آب فراوان را گويند.»

برخي ديگر علاوه بر اين واژه، واژه «زمزوم و زَمزام» را به معناي كثير و آب بسيار ذكر كرده اند; (و قال بعضهم: اِنّها مشتقة من قولهم ماء زَمزوم و زمزام، اي الكثير).25

اين منبع در باره معناي ديگر زمزم از ابواسحاق حربي چنين نقل مي كند:

«سُمّيت زمزم لزمزم الماء فيها وَ هي حركته»; «به اين جهت زمزم ناميده شد كه آب در اين چاه در حال حركت و جوشش است.»

و نيز اضافه مي كند: «والزمزمة الصوت تسمع لها دَويّاً»26; «زمزمه صدايي است كه آهنگي ملايم از آن شنيده شود.» و اين بدان جهت است كه آب داخل چاه در حال جوشش زمزمه اي ملايم دارد.

وي در باره تلفظ واژه زمزم، سه نوع اعراب آورده است: «زَمْزَم، زُمَزِمْ و زُمَّزم.»27

علاوه بر آنچه در واژه زمزم ديديم، برخي از صاحبان معاجم، وجه ديگري ذكر كرده اند و آن اينكه: اين واژه از «زمزمه» مشتق شده است. به اين جهت كه بر سر اين چاه كساني به زمزمه و نيايش پرداخته اند. همچنانكه گاه آن را «عَلَم مرتجل» نيز گفته اند. در اصطلاح اهل ادب عَلَم مرتجل نام خاصي است كه سابقه اشتقاق ندارد.

ياقوت حموي ذيل واژه «زمزم» مي نويسد: «چاه مبارك و مشهوري است و از آن جهت زمزم ناميده شده كه آب فراوان دارد. گفته مي شود: ماء زَمْزَمْ و زُمازِم.»

و برخي گويند: «زمزم اسم وعَلَم مرتجل است»

و نيز گويند: «از آن جهت زمزم گفته شده كه هاجر مادر اسماعيل آن را از پراكندگي گرد آورد و آنگاه كه جوشيد اطراف آن را بست» و اين گفته ابن عباس است كه: اگر اطراف آن را مسدود نمي كرد بر زمين و بر همه جا جاري مي شد.

و برخي ديگر در وجه تسميه زمزم گويند: شاپور پادشاه (ايران) وقتي حج گزارد بالاي چاه آمد و زمزمه اي كرد و زمزمه خواندن مجوس است هنگام نماز و (نيايش) و غذا خوردن.

شاعر در اين باره گويد




  • زمزمت الفرس علي زمزم
    و ذاك في سالفها الأقدم28



  • و ذاك في سالفها الأقدم28
    و ذاك في سالفها الأقدم28



«فارسيان بر زمزم زمزمه كردند و اين سنّت ديرين آنها بوده است.»

مسعودي گويد: از آن جهت زمزم ناميده شد كه ايرانيان در گذشته هاي دور به حج مي آمدند و آنجا زمزمه مي كردند و زمزمه صدايي است كه فارسيان هنگام نوشيدن آب خيشوم (بيني) خارج مي كنند.29 برخي ديگر در باره علت اين نامگذاري گفته اند: جبرئيل در آنجا زمزمه كرده و سخن گفته است.

ابن هشام وجه ديگري آورده است.

او مي گويد: زمزمه نزد عرب به معناي كثرت و اجتماع آيد.30 و اشاره به فراواني آب دارد.

ياقوت از قول مسعودي، مورّخ مشهور آورده: فارسيان عقيده دارند كه از فرزندان و نسل ابراهيم خليل(عليه السلام) هستند، پيشينيان آنها آهنگ بيت الله الحرام مي كردند و به عنوان بزرگداشت مقام ابراهيم و پيروي از راه او و پاسداري نژادش، به طواف خانه مي پرداختند و آخرين كسي كه از شاهان ايران به كعبه آمد و به طواف پرداخت، ساسان پسر بابك بود. او هر گاه به خانه كعبه مي آمد طواف بيت مي كرد و بر سر آن چاه زمزمه مي نمود. از اينرو شاعر در عهد قديم گفته است:




  • زمزمت الفرس علي زمزم
    و ذاك في سالفها الأقدم



  • و ذاك في سالفها الأقدم
    و ذاك في سالفها الأقدم



شاعري فارس، پس از اسلام، در اين خصوص شعري سروده است كه با اشاره به سابقه فارسيان، با مباهات و فخر مي گويد:




  • و مازلنا نحج البيت قدما
    و ساسان بن بابك سارحتّي
    و طاف به و زمزم عند بئر
    لإسمعيل تروي الشاربينا



  • و نُلقي بالأباطح آمنينا
    أتي الْبيْت العتيق باصيدينا
    لإسمعيل تروي الشاربينا
    لإسمعيل تروي الشاربينا



«ما از دير زمان همواره حج خانه مي كرديم و در سرزمين مكه در نهايت امن و امان ديدار مي نموديم.

و ساسان پسر بابك با سر بلندي آهنگ بيت عتيق كرد.

و آن را طواف نموده، بر سر چاه آمد و زمزمه كرد (ذكر گفت) چاهي كه از آنِ اسماعيل است و تشنه كامان را سيراب مي كند.»31

خلاصه اينكه: واژه زمزم به لحاظ معاني و مفاهيم ياد شده، بر اين چاه اطلاق گرديد: «فراواني، جوشش و حركت، محل زمزمه اهل دعا، كنترل آب آن از پراكندگي و...»

در هر حال واژه عربي است كه صدها سال و بلكه هزاران سال استعمال داشته و بر زبان ها جاري گرديده است و شاعران و اديبان از هر نسل بدان تمثل جسته و در ادبيات به عنوان ضرب المثل جرعه بهشتي و ايده و آرمان تشنه كامان از آن ياد شده و هم اينك آرزوي موحّدان است كه از زمزم و آن چشمه پاك و رمز پاك و رمز عشق و ايمان بنوشند و بدان وضو كنند و جسم و جان را از آلودگي بپالايند.

/ 10