دروس معارف

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

نسخه متنی -صفحه : 243/ 90
نمايش فراداده

قضا و قدر، جبر يا اختيار (2)

درآمد

يكى از مسائلى كه توجّه بشر را هميشه به خود جلب كرده است اين است كه آيا [ 1 ] جريان كارهاى [ 1ـ در فصل بعد در اين باره بيشتر سخن خواهيم گفت.

2ـ مجموعه آثار، ج 1، ص 414 ـ 366، انسان و سرنوشت، ص 98 ـ 30. ]

جهان طبق يك برنامه و طرح قبلىِ غيرقابل تخلّف صورت مى گيرد و قدرتى نامرئى، ولى بى نهايت مقتدر، به نام سرنوشت و قضا و قدر بر جميع وقايع عالم حكمرانى مى كند و آنچه در زمان حاضر در حال صورت گرفتن است و يا در آينده صورت خواهد گرفت در گذشته، معيّن و قطعى شده است و انسان مقهور و مجبور به دنيا مى آيد و از دنيا مى رود؟ يا [ 2 ] اصلا و ابداً چنين چيزى وجود ندارد و گذشته هيچ نوع تسلّطى بر حال و آينده ندارد و انسان كه يكى از موجودات اين جهان است، حرّ و آزاد و مسلّط بر مقدّرات خويشتن است؟ يا [ 3 ] سرنوشت، در نهايت اقتدار بر سراسر وقايع جهان حكمرانى مى كند و نفوذش بر سراسر هستى بدون استثناء گسترده است; در عين حال اين نفوذ غيرقابل رقابت و مقاومت ناپذير، كوچكترين لطمه اى به حرّيت و آزادى بشر نمى زند.اگر اين چنين است، چگونه مى توان آن را توجيه كرد و توضيح داد؟

برخى از منتقدين اسلام بزرگترين علّت انحطاط مسلمين را اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت قبلى ذكر كرده اند. اينجا طبعاً اين سؤال پيش مى آيد: اگر اعتقاد به سرنوشت سبب ركود و انحطاط فرديا اجتماع مى شود، پس چرا مسلمانان صدر اوّل اين طور نبودند؟

قطع نظر از اينكه مسلمانان صدر اوّل چگونه استنباط كرده بودند، بايد ببينيم منطق قرآن در اين مسأله چيست و از پيشوايان دين در اين زمينه چه رسيده است و بالاخره منطقاً ما بايد چه طرز تفكّرى را در اين مسأله انتخاب كنيم؟