متن نوشته اخومحسن در دو نسخه متفاوت، اوّلي در آثار مقريزي - قسمت آئيني آن در كتاب خطط12 و قسمت تاريخي اش در كتاب مقفي آورده است13ـ و ديگري در نهاية الادب نويري كه يك دانشنامه ادبيات و تاريخ است، باقي مانده است.
بنابراين معلومات مبسوط و مفصلي را كه ابن نديم و مقريزي و نويري درباره اسماعيليه و قرامطه و فاطميين به نگارش در آورده اند، مستقيما از دو مأخذ بسيار قديمي تأليف ابن رزام و اخو محسن دمشقي، در ردّ اسماعيليه گرفته اند.
البتّه طبق تحقيق محققان، از اين دو كتاتب مهم، اثري در ميان نيست و هر دو ظاهرا از بين رفته اند14.
به هر حال مأخذ عمده اغلب اطلاعات مربوط به اوايل امر اسماعيليه به قلم مخالفين ايشان نگارش شده ظاهرا همين دو شخص بوده اند. و آثار بقيه مؤلفان و مورخان متأخر، از قبيل ابو منصور عبدالقاهر بغدادي صاحب الفَرق بين الفِرَق و سمعاني در كتاب الانساب و ابن الاثير در تاريخ كامل و نظام الملك در سياستنامه و ابوالمعاني محمد بن عبيداللّه علوي در بيان الديان و رشيدالدين در جامع التواريخ و علاءالدين جويني در تاريخ جهانگشاي و ديگر مؤلفان، از دو مأخذ ياد شده است.
قديمي ترين منبع در طبقه بندي فرقه هاي اسلامي مقالات الاسلاميين از ابوالحسن اشعري - متوفي 321 هـ - است. اظهارات وي در باره مسأله مورد بحث دقيق تر از ديگران است. وي در تبيين و تشريح قرامطه مي نويسد:
قرامطه پندارند كه پيامبر صلي الله عليه و آله بر امامت علي بن ابيطالب عليه السلام وصيت كرده و علي عليه السلام بر امامت حسن عليه السلام و او بر امامت حسين عليه السلام و حسين عليه السلام بر امامت علي بن حسين عليه السلام و او بر امامت محمد بن علي عليه السلام ، محمد بن علي بر جعفر بن محمد عليه السلام و جعفر عليه السلام بر جانشيني محمد بن اسماعيل وصيّت كرده اند. گويند: محمد زنده است و هرگز نمي ميرد تا بر زمين فرمان راند و او همان مهدي عليه السلام است كه پيامبر صلي الله عليه و آله به او بشارت داده است. در اين باره به رواياتي كه از پيشينيان خود دارند استناد جويند، زيرا در آن روايات هفتمين امام را «قائم» ناميده اند15.
از ديگر منابع مهم و متأخر اهل سنت در باره اسماعيليه كه بايد مورد اشاره قرار گيرد، كتاب السلوك از بهاء الدين جندي ـ متوفي 732 هـ - است. جندي تنها منبع خود را ابوعبداللّه محمد بن مالك بن ابي القبائل ذكر كرده است. او يكي از فقهاي يمن و علماي اهل سنت است كه در ايام صليحي16 به قرامطه پيوست و شناخت وسيعي از شخصيت آنان به دست آورد. جندي بعدها آئين قرامطه را ترك كرد و آن ها را هجو نمود و رساله جامعي در اين باره نوشت و در آن اصول بنيادي قرامطه را بررسي و شرارت شان را ثابت كرد و به خوانندگانش عليه تعاليم آن ها هشدار داد17.
در اوايل سال 1939 م، كتابي در قاهره چاپ شد كه احتمالاً همان رساله است. نام اين رساله كشف الاسرارالباطنيه و اخبار القرامطه و نويسنده آن محمدبن مالك ابن ابي الفضائل الحمادي اليماني ذكر شده است18.
كار اشعري را محمد بن الملطي عقلاني شافعي - متوفي 275 - و در كتاب خود التبيه و الرد علي اهل الاهواء و البدع19، دنبال كرده ولي وي بيشتر با ردّ و تكذيب سر و كار دارد تا تبيين و تشريح، ولي با اين همه مطالب جالبي را ارائه كرده است20.
مفصل تر از همه اين ها اثر معروف اشعري، ابومنصور عبدالقاهر بن طاهر بغدادي - متوفي 429 هـ - است. وي در كتاب الفَرق بين الفِرَق بررسي مفصلي از فرقه هاي تشيع، تواريخ و آيين هاي آن ها ارائه مي كند. او در فصل مربوط به باطنيه، گزارش تاريخي مفصلي عرضه مي كند كه با گفته هاي ابن رزام اختلاف آشكاري دارد.
ابوالمعاني محمد بن عبيدالله علوي در كتاب بيان الاديان تأليف، 485 هـ گزارش كوتاهي از پيدايش باطني ها و آئين هاي آن داده است21. در اين كتاب جز در مواردي معدود، نشاني از تعصب مؤلف و لعن مذاهب و مسلك ها نيست؛ از جمله اين موارد، آن جا است كه از ابومعين ناصربن خسرو قبادياني، شاعر مشهور اسماعيلي متوفاي به سال 481 ياد شده است.
ابن حزم - متوفي 459 هـ - در نخستين تاريخ مذاهب اسلامي به نام الفصل في الملل و الاهواء و النحل نيز گزارش كوتاه و غرض آلودي در باره مسأله مورد بحث آورده است22.
شهرستاني - متوفي 548 - كه در تاريخ مذاهب دنباله رو ابن حزم مي باشد نيز مطالب گسترده اي در اين باره دارد. اگر چه گزارش او با مسامحه همراه است ولي آشكارا از منابع اسماعيلي سود برده است در عين حال اثر شهرستاني بيش تر با آئين اسماعيلي سر و كار دارد و اطلاعات تاريخي كم تري ارائه مي كند.
از ديدگاه فخرالدين رازي مفسر بزرگ قرآن، اثر شهرستاني در باره فرقه هاي اسلامي، از كتاب الفَرْق بين الفرق بغدادي كه در نتيجه تعصب افراطي خود، عقايد مخالفين را با صداقت عرضه نكرده، گرفته شده است. تنها چيزي كه در كار شهرستاني شايان توجه است قسمت مربوط به حسن صباح است23.
او در اين باره از اسناد و مدارك موثق استفاده كرده و آن ها را از فارسي به عربي برگردانده است24. به هر حال آگاهي شهرستاني از آئين اسماعيلي قابل توجه است. او با اسماعيليان جلسات بحث داشته است تا جايي كه متهم به داشتن عقايد اسماعيلي شده است25.
يكي ديگر از آثار مهم اهل تسنن كه باطنيه را بررسي كرده، كتاب المنقذ من الضلال غزالي - متوفي 505 - است. غزالي با مواضع اسماعيليان به خصوص آئين حسن صباح آشنايي عميقي داشت. او رساله هايي در ردّ اسماعيليه نوشت. غزالي در كتاب المنقذ من الضلال جويندگان راه حق را چهار طبقه تقسيم كرده است: فيلسوفان سنت يوناني و متكلمين - كه در مقابل آن هايي كه به نام وحي تاريخي بحث مي كردند ايستاده بودند - و صوفيان با آگاهي بدون واسطه عرفاني شان و اسماعيليان همراه با آئين تعليم شان بيش تر مورد توجه او بودند. او با اين كه اسماعيليان را بارها محكوم مي كند ولي براي آن ها نيز نقشي قايل است. غزالي اگر چه كتاب فضائح الباطنيه را به دستور المستظهر باللّه عباس در ردّ اسماعيلي گري نوشته است،26 ولي هيچ يك از سني ها به اندازه او تحت تأثير آئين اسماعيليان قرار نگرفته است.27
با وجود اين، رازي، غزالي را متهم به عدم درك آئين اسماعيليان كرده است و ردّيه اش هم پر از اشتباه دانسته است.28 يكي از دعاة يمن در قرن هفتم نيز جواب مفصلي به ردّيه غزالي داده است.29