خدايت بيامرزد! آگاه باش كه پروردگار را بر تو حقوقى است كه سراپاى وجودت را فراگرفته است: در هر جنبش و آرامشت در هر جايگاهى كه به آن درآيى و در هر اندامى كه آن را حركت دهى و در هر ابزارى كه آن را به كارگيرى، از او بر تو حقى واجب است.
برخى از اين حقوق، بزرگتر از برخى ديگر است و ولاترين حقوق الهى، حق خود حضرت اوست كه پاسداشت آن را بر تو واجب كرده است؛ و اين حق، بنمايه ديگر حقوق است و هر حقى از آن ريشه مىگيرد.
سپس حقوقى است كه نسبت به اندامهاى گوناگونت بر تو واجب كرده و از سرتا قدمت را فراگرفته است؛ چنانكه هريك از اندامهاى هفتگانه چشم و گوش و زبان و دست و پا و شكم و آلت كه كارها بدانها صورت مىبندد، بر تو حقى دارد.
خداوند بزرگ، گذشته از اندامها براى كارهايت نيز حقوقى بر گردنت نهاده است، از اين رو، نماز و روزه و صدقه و قربانى و ديگر كارهايت بر تو حقى دارد.
پس از اينها، حقوق ديگر حقمدارانى است كه بر تو حق واجب دارند و از همه واجبتر، حقوق فرادستان توست، سپس حقوق فرودستان و پس از آن حقوق خويشاوندانت.
...
1. الحرّانى، ابومحمد حسن على. تحفالعقول، ترجمه احمد جنتى، ص309ـ291، تهران: انتشارات علميه اسلامية، 1363؛ قابل ذكر است كه اين ترجمه را آقاى بهروز رفيعى تصحيح و بازنويسى و ويرايش كرده است.
...
اينها حقوقى است كه از هريك از آنها حقوق ديگرى برمىآيد: حق رهبران بر سه بخش است كه واجبترين آنها، حق كسى است كه به نيرو تو را رهبرى مىكنند. پس از آن حق كسى است كه پيشواى علمى توست و سپس حق كسى است كه امور مالى تو را اداره مىكند. هر پيشوا و رهبرى، امام به شمار مىرود.
حق زيردستان تو نيز سه بخش است: از همه واجبتر حق كسانى است كه بر آنها چيرگى دارى. سپس حق كسانى است كه از تو مىآموزند؛ زيرا جاهل، زيردست عالم است و پس از آن حق كسانى چون زنان و خادمان است كه در اختيار تو هستند. حقوق خويشاوندان بسيار و چونان سلسله نسب پيوسته و هركه نزديكتر باشد حقش بيشتر و مقدم بر همه حق مادر است. بعد به ترتيب، پدر و فرزند و برادر و ديگر خويشان نيز هريك كه نزديكتر است حقوق بيشترى دارد.
سپس به ترتيب، حق آنكه آزادت كرده است، آنكه آزادش كردهاى، آن كه به تو احسان كرده است، مؤذن نماز، پيشنماز، همنشين، همسايه، رفيق، مال، بدهكار، طلبكار، معاشر، كسى كه بر تو ادعايى دارد، آن كه بر او ادعايى دارى، كسى كه با تو مشورت مىكند، آنكه با او مشورت مىكنى، كسى كه از تو اندرز جويد، آنكه به او اندرزگويى، بزرگتر، كوچكتر، كسى كه درخواستى دارد، آن كه از او درخواستى دارى، آنكه با حرف يا عمل به تو بد كرده و يا با گفتار يا كردار ـ آگاهانه يا ناخودآگاه ـ خشنودت كرده است، عموم همكيشان، اهل ذمّه و سرانجام، حقوقى كه لازمه پيامد حالتها و مناسبتهاى گوناگون است.
خوشا بهحال كسى كه خداوند او را در اداى حقوقى كه بر گردنش نهاده است يارى كند و به او پيروزى و پايدارى بخشد. (و اينك تفصيل حقوق):
1. حق خداى بزرگ آن است كه او را بپرستى و چيزى را با او شريك نسازى. اگر با اخلاص چنين كنى، خدا تعهد كرده است كه كار دنيا و آخرتت را اصلاح و آنچه در دنيا دوست دارى برايت فراهم كند.