حقوق و وظایف انسان از منظر امام سجاد (ع)

حسن بن علی ابن شعبه ،احمد جنتی

نسخه متنی -صفحه : 9/ 6
نمايش فراداده

حق آن‏كه آزادش كرده‏اى

26. حق آزاد كرده‏ى تو اين است كه بدانى خدا تو را پشتيبان و نگه‏دار و ياور و پناه او قرار داده و او را ميان تو و خود واسطه ساخته و سزاوار است كه تو را از آتش بازدارد. اين پاداش آخرت توست و در دنيا نيز اگر خويشاوندى ندارد، در برابر مالى كه براى آزادى‏اش پرداخته‏اى و وظايفى كه از آن پس انجام داده‏اى، ميراثش از آن توست. اگر حقش را رعايت نكنى، بيم آن مى‏رود كه ميراثش براى تو ناگوارا افتد ـ ولاقوة الاّ باللّه.

حق احسان‏كننده

27. حق احسان‏كننده به تو اين است كه از او تشكر كنى و احسانش را به زبان آورى و درباره‏اش به نيكى سخن بگويى و مخلصانه در حقش دعا كنى، تا در نهان و عيان از او قدردانى كرده باشى، و اگر مى‏توانى بايد محبّتش را تلافى كنى وگرنه در پى فرصت و آماده‏ى جبران باشى.

حق مؤذن

28. حق مؤذن اين است كه بدانى او ياد خدا را در تو زنده مى‏كند و تو را به بهره‏بردارى فرا مى‏خواند و بهترين ياور تو در انجام فريضه‏ى الهى است. بايد بر اين خدمت از او تشكر كنى چنان‏كه از هر احسان كننده‏اى تشكر مى‏كنى. اگر تو در خانه‏ات به او بدبينى، نبايد در كار او كه براى خداست بدبين باشى. بدان كه مؤذن، بى‏شك نعمتى خدايى است. با نعمت خدا خوش‏رفتارى كن و در همه‏حال خدا را براى نعمت سپاس‏گو. ـ و لاقوة الاّ باللّه.

حق پيشنماز

29. حق پيش‏نماز اين است كه بدانى او سفيرى ميان تو و خدا و نماينده تو را در پيشگاه پروردگار است. او از جانب تو سخن مى‏گويد نه تو از طرف او، او براى تو دعا مى‏كند، نه تو براى او، او درباره‏ى تو طلب مى‏كند نه تو درباره‏ى او، امر مهّم ايستادن در پيشگاه خدا و درخواست و دعا را او به جاى تو انجام داده است. تو براى او كارى نكرده‏اى، اگر در هريك از اين امور كوتاهى شود او مقصر است نه تو. اگر گنهكار باشد تو شريك او نيستى و بر او برترى هم ندارى. پس او خودش را سپر تو و نمازش را سپر نمازت ساخته است؛ بايد براى اين كار از او قدردانى كنى ـ و لاقوة الاّ باللّه.

حق هم‏نشين

30. حق هم‏نشين اين است كه با او نرم باشى و در گفت‏وگوى با وى خوش‏رفتارى كنى و دادورزى، يكباره ديده از او برنگيرى و در گفت‏وگوى با او در پى فهماندن به وى باشى. اگر تو بر او وارد شوى مى‏توانى برخيزى، و اگر او بر تو وارد شود اختيار با اوست، روا نيست بدون اجازه‏ى او برخيزى ـ و لاقوة الاّ باللّه.

حق همسايه

31. حق همسايه اين است كه چون نباشد او را پاس بدارى و چون باشد بزرگش شمارى و در حضور و غيبت يار و مددكارش باشى و در پى زشتى او برنيايى و براى يافتن بدى‏هايش ريزنكاوى و اگر ناخواسته و بى‏كنجكاوى به كاستى‏اى برخوردى، بايد سينه‏ات چونان دژى استوار و پرده‏اى ناگسستنى باشد تا با سرنيزه هم نتوان بدان راز دست يافت. پنهانى سخنان او را گوش مگير و او را در سختى‏ها وانگذار و در نعمت بر او رشگ نورزى و از لغزشش بگذرى و گناهش را ناديده انگارى و اگر نادانى كرد بردبار باش و با او مدارا كن و زبان بدگويان را از او بازدار و فريبكارى خيرخواه دروغين را بر او فاش ساز و با وى خوش‏رفتار باش ـ لاحول ولاقوة الاّ باللّه.

حق همراه

32. حق همراه اين است كه تا مى‏توانى به او نيكى كن و اگر نمى‏توانى با وى دادگر باش و آن مايه كه بزرگت مى‏دارد، بزرگش بدار و آن چنانكه از تو نگهدارى مى‏كند نگاه‏دارش باش و نگذار در كرامت و بزرگوارى بر تو پيشى جويد و اگر پيش‏دستى كرد تلافى كن و در دوستى چنانكه در خور اوست كوتاهى نكن و خيرخواه و نگهدار او باش. در اطاعت از خدا ياريش كن و در ترك گناه دست‏گير او باش. يارى براى او رحمت باش نه عذاب ـ و لاقوة الاّ باللّه.