حق مشورت‏كننده - حقوق و وظایف انسان از منظر امام سجاد (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حقوق و وظایف انسان از منظر امام سجاد (ع) - نسخه متنی

حسن بن علی ابن شعبه ،احمد جنتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حق شريك

33. حق شريك اين است كه در نبودش كار او را انجام دهى و با بودنش با او برابر باشى و خودسرانه تصميم نگيرى و بى‏مشورت با او كارى نكنى. مالش را نگه‏دارى و در هيچ ريز و درشتى به او خيانت نورزى كه در حديث آمده است: «تا دو شريك به يكديگر خيانت نكرده‏اند، دست خدا بر سر آنهاست» ـ ولاقوة الاّ باللّه.

حق مال

34. حق مال اين است كه آن را جز از حلال به دست نياورى و جز در حلال به كار نگيرى و نابه‏جا هزينه نكنى و به راه نادرست نبرى و چون دارايى از خداست بايد براى او و در راه او به كارش‏گيرى و كسى را كه اى بسا كه تو را سپاس نگويد در آن مال بر خود مقدم ندارى، كه او پس از تو نيز جانشين خوبى در مرده ريگت نخواهد بود و آنها را به راه طاعت خدا به كار نخواهد برد، درنتيجه، تو خود در اين كاربردهاى نارواى ثروتت دست او را گرفته‏اى، و چنانچه وارث به حال خود بينديشد و مرده ريگ تو را در طاعت خدا به كار برد، او غنيمت مى‏برد و گناه و حسرت و پشيمانى و كيفر، گريبان تو را مى‏گيرد ـ ولاقوة الاّ باللّه.

حق طلبكار

35. حق بستانكار اين است كه اگر دارى حقش را بپردازى و كارش را روا كنى و بى‏نيازش سازى و اين دست و آن دست و امروز و فردا نكنى، كه پيغمبر(ص) فرمود:

«پشت هم‏اندازى بدهكار توانگر، ستم است»، و اگر ندارى با خوش‏زبانى دلش را به كف آرى و مهلت بخواهى و با لطف و مدارا او را بازگردانى، نه اين‏كه هم مالش را ندهى و هم با او بدرفتارى كنى، كه فرومايگى است ـ ولاقوة الاّ باللّه.

حق معاشر

36. حق كسى كه با او نشست و برخاست دارى اين است كه او را نفريبى و با او نيرنگ نورزى و به‏وى دروغ نگويى و از او سوءاستفاده نكنى و بازييش ندهى و چونان دشمن سنگ‏دل با او رفتار نكنى و اگر در كار و دادوستدى به تو اعتماد كرد تا آن‏مايه كه مى‏توانى كارش را نيك به جا آرى و بدانى كه فريفتن آن‏كه به تو اعتماد كرده، گويى رباست ـ ولاقوة الاّ باللّه.

حق مدّعى

37. حق مدّعى اين است كه اگر حق مى‏گويد، دليلش را رد نكنى و در رد ادّعايش نكوشى، بلكه تو نيز همنوا با او دشمن خويش باشى و به سود و زيان خود داورى كنى و بى‏نياز از شاهد، خود براى او شهادت دهى، كه اين حق خداست بر تو. اگر دعوى باطل دارد، با او بسازى و تهديدش كنى و به دينش سوگند دهى و خدا را به يادش آرى و از تندى او بكاهى و ژاژ نخوايى و ناروا نگويى چرا كه از دشمنى او با تو نمى‏كاهد و به گناه او آلوده مى‏شوى و تيغ عداوت او نيز تيزتر مى‏شود؛ زيرا كه سخن نابهنجار شر برانگيزد و گفتار بهنجار شربراندازد ـ ولاقوة الاّ باللّه.

حق مدعى‏عليه

38. حق كسى كه ادعايى بر او دارى اين است كه اگر حق مى‏گويى، به نرمى بگويى، چرا كه ادعا هميشه در گوش طرف مقابل سنگين مى‏آيد. بايد با نرمى بر او دليل آورى و از روشن‏ترين بيان و لطيف‏ترين روش بهره‏گيرى. دليل را رها نكن و به كشمكش و قيل و قال نپرداز؛ زيرا حرف حسابت هم پايمال مى‏شود و ديگر جبران نمى‏پذيرد ـ ولاقوة الاّ باللّه.

حق مشورت‏كننده

39. حق آن‏كه با تو مشورت مى‏كند اين است كه اگر رأى صحيحى دارى در خير خواهى‏اش بكوشى و چيزى را به او پيشنهاد كنى كه اگر خود به جاى او بودى مى‏كردى، البته با مهربانى و ملايمت؛ كه نرمش، وحشت را مى‏زدايد و خشونت بر وحشت مى‏افزايد؛ و اگر رأى و نظرى ندارى، او را نزد كسى كه به رأيش اعتماد دارى و ديدگاهش را مى‏پسندى راه‏نمايى كن تا در خيرخواهى‏اش كوتاهى و در نصيحتش فروگذار نكرده باشى ـ ولاحول ولاقوة الاّ باللّه.

/ 9