اخلاص در عمل بر دو گونه است :
1- گاهى عامل در عملش خود را مى بيند و تلاش مى كند كه كارش را در جهت صحيح و مطلوب خداوندى به انجام رساند و آن را با هيچ انگيزه ديگرى آميخته نسازد.اين افراد را غالبا قرآن[ مخلص] معرفى مى كند. گويا هنوز در آغاز كاراست و قدمهاى اوليه خودسازى را بر مى دارد زيرا مى گويد :[من] كار خالصانه كردم و عمل[ من] براى خدا بود.
2- قسم دوم آن است كه انسان گردنه ها را در نور ديده واز موانع پيش راه به سلامتى گذشته واز نفوذ و وسوسه هاى شياطين مصونيت پيدا كرده به گونه اى كه در برابرانحرافات و لغزشها مصونيت يافته است . ازاين افراد قرآن به نام[ مخلص] ياد مى كند.
[فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين] . به عزتت سوگند كه همه آنان را گمراه خواهم كرد جز بندگان مخلصت .
آرى اينان كسانى هستند كه[ خود] خويش را پشت سر گذاشته و بجانب خدا در حركتند و محو جمال و جلال حق شده اند و بت انانيتها را درهم شكسته و در جلوه حق متجلى گشته اند.
[ عبدالله ان من احب عبادالله عبدااعانه الله على نفسه فاستشعرالحزن و تجلبب الخوف فزهر مصباح الهدى فى قلبه واعد القرى ليومه النازل به فقرب على نفسه البعيد و هون الشديد نظر فابصر و ذكر فاستكثر قد خلع سرابيل الشهوات و تخلى من الهموم الاهما واحداانفرد به ... قداخلص للله فاستخلصه فهو من معادن دينه و اوتادارضه] 12 .
اى بندگان خدا محبوبترين بندگان نزد خداوند كسى است كه او را در راه پيروزى بر هوسهاى سركش نفس يارى كرده آن كس كه جامعه زيرينش اندوه و جامه روئينش ترس از خداست چراغ هدايت در قلبش روشن شده و وسايل لازم براى روزى كه در پيش دارد فراهم ساخته دورها را خود نزديك و شدائد را بر خود آسان نموده است .
به اين جهان نگاه كرده حقايق آن را با ديده بصيرت ديده به ياد خداافتاده واعمال نيك فراوان بجا آورده است . جامعه شهوات از تن بيرون كرده و به جز يك غم از تمام غمها خود را بر كنار داشته است . از صف كوران مشاركت و هواپرستان خارج شده و كليد درهاى هدايت و قفل درهاى ضلالت و پستى گرديده است . براى خدا اعمال خويش را خالص كرده آنچنان كه خداوند خلوص او را پذيرفته است اواز گنجينه هاى آئين خدا وازاركان زمين اوست .