اين فراخوانى، اهداف مقدسى را دنبال مىكند كه در آيات مختلف به آن اشاره شده است. اهدافى مانند بيدارى قلوب،[42] درك عاقبت پيشينيانى كه از نظر قدرت و قوت و خدم و حشم بر انسانهاى كنونى برترى داشتند،[43] درك عاقبت گنهكاران و دروغگويان،[44] درك چگونگى خلقت و عظمت آن و ديدن شگفتيهاى خلقت[45] و... كه هر كدام از آن به تنهايى براى پنددهى و عبرتآموزى به انسان كافى است.
اميرالمؤمنين(ع) نيز مطالعه آثار گذشتگان را وسيله عبرت و مايه هشدار مىداند:
اَوَ لَيْسَ لَكُمْ فِى آثَارِ الاَوَّلِينَ مُزْدَجِرٌ وَ فى آبائِكُم الْماضين تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبِرٌ انْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟[46]
آيا براى شما در آثار پيشينيان وسيله عبرتى نيست كه شما را (از كرداربد) بازدارد؟ و آيا اگر انديشه كنيد در زندگى پدران خود، آگاهى و عبرتآموزى نيست؟
و در جاى ديگر آن حضرت، از تأثير و نفوذ اين آثار بىزبان، در چشمان عبرتگير و گوشهاى شنوا سخن مىگويد:
وَ لَئِنْ عَمِيتَ آثارُهُمْ وَ انْقَطَعَتْ اَخْبَارُهُمْ، لَقَدْ رَجَعَتْ فِيهِمْ اَبْصَارُ العِبَرِ وَسَمِعَتْ عَنْهُمْ آذانُ العُقُولِ وَتَكَلَّمُوا مِنْ غَيْرِ جِهَاتِ النُّطْقِ.[47]
و اگرچه آثارشان محوشده و اخبارشان منقطع گشته است، ولى چشمهاى عبرت بين، آنها را مىنگرد و گوش هوش، اخبارشان را مىشنود و با غيرزبان خود با ما حرف مىزنند.
به هر حال سير در زمين و به تعبير امروزى، جهانگردى و گردشگرى، يكى از شيوههاى عبرتآموزى است كه مربيان مىتوانند از اين طريق، تربيتآموزان خود را در موقعيت عبرت و تأثيرپذيرى از آثار به جاى مانده از پيشينيان قرار دهند. چرا كه جهانگردى با هدف عبرتآموزى، قلب انسان را خاشع و دانا، چشم او را بينا و گوش وى را شنوا مىگرداند و از خمودى و جمود رهايى مىبخشد.
البته جهانگردى صورت ديگرى هم دارد و آن گردشگرى با هدف هوسرانى، بى بند و بارى، سرگرميهاى ناسالم، انتقال فرهنگهاى مبتذل و غيره است كه به آن سياحت گفته مىشود و اسلام آن را نهى كرده است.[48] شايد حديث «لاسِيَاحَةَ (فِى الاِسْلاَمِ)...»[49] اشاره به همين مطلب باشد. گردشگرى با اين هدف، قلب را مىميراند و چشم و گوش را از درك حقايق باز مىدارد.
در قرآن منبع ديگرى از عبرتآموزى وجود دارد كه مىتوان از آن با عنوان شگفتيهاى خلقت نامبرد، مانند نزول باران، چهارپايان، ميوهها،[50] دگرگونى شب و روز[51]. قرآن همه اينها را آيات الهى و مايه عبرت دانسته است. عبرت بودن اين آيات از آن جهت است كه چگونگى خلقت آنها و بهرهمندى فراوان انسان از آنها، موجب شگفتى او مىشود و وى را به تفكر و انديشه درباره خالق قدرتمند آنها وادار مىكند. براستى، اين قادر مطلق كيست كه با نزول باران، زمينهاى مرده و درختان پژمرده را دوباره زنده و شاداب مىگرداند و خلقت چهارپايان و ميوهها را مايه حيات انسانها قرار مىدهد و نوشيدنى گوارا و زندگىبخش براى انسان، بهنام شير، از لابلاى خون و غذاى هضم شده دورن معده [52]بيرون مىآورد. آيا خلقت شب و روز و نقش حياتى آن در تعديل درجه حرارت هوا و بارور شدن گياهان و حيات همه موجودات مايه شگفتى نيست؟ تفكر در همه اين عجايب، انسان را به عظمت و قدرت خالق آن رهنمون مىكند و به كُرنش و خضوع در برابر او وامىدارد. وظيفه مربى، توصيف شگفتيهاى خلقت،و آشنا ساختن تربيتآموزان با آيات الهى است كه خود انگيزه آنان را در جهت تفكر و تدبر در آيات الهى بيشتر مىكند.
انسان سرمايه عظيمى به نام عمر دارد كه منبع ارزشمند ديگرى براى تنبيه و عبرتآموزى اوست. تأمل انسان در آنچه كه تاكنون بر وى رفته است و حوادث تلخ و شيرينى كه پشت سر گذاشته است مىتواند براى او راهنماى خوبى جهت پيمودن راه درست زندگى باشد. عقل، حكم مىكند كه از تجارب گذشته پند گيريم[53] و يك تجربه را تكرار نكنيم، چرا كه گفتهاند: آزموده را آزمودن خطاست، و مؤمن از يك سوراخ دوبار گزيده نمىشود.