بیشترلیست موضوعات
. عبرت و تربيت در قرآن و نهجالبلاغه محمدرضا قائمىمقدم عبرت چيست؟ آيا عبرت يك روش تربيتى است؟ مبانى عبرت حوزه كاربرد اين روش پيامدهاى تربيتى عبرت منابع عبرت و شيوههاى عبرتآموزى آسيبشناسى روشى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
از آنچه از عذاب و صولت خدا و وقايع و عقوبتهاى او به امتهاى مستكبر پيش از شما رسيد پند گيريد. ـ و احْذَرُوا مَانُزِّلَ بِالاْءُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ الْمَثُلاَتِ بِسُوءِ الاَْفْعَالِ[37]... . از كيفرهايى كه در اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امتهاى پيشين واقع شده برحذر باشيد. ـ فَاعْتَبِرُوا بِحَال وَلَدِ اِسْمَاعِيلَ وَبَنِىاِسحقِ وَ بَنِىيَعْقُوبَ عَلَيْهِمِ السَّلامُ.[38] از حال فرزندان اسماعيل، فرزندان اسحاق و فرزندان يعقوب عبرت گيريد. امام(ع) با بيان سرگذشت اقوام و ملل گذشته و توصيف زندگى و مرگ آنها، مردم را به عبرتگيرى از سرانجام نيك و بد آنها فرامىخواند. مربيان نيز مىتوانند در تربيت متربيان خود، از همين روش بهره بگيرند و با بيان تاريخ و حوادث تلخ و شيرين آن، درس زندگى به آنها بياموزند. بررسى اين سرگذشتها، متربيان را با مباحثى آشنا خواهند ساخت كه در پرتو آن به نكاتى دست خواهند يافت كه در سير و سلوك آنها، تأثير عميقى مىگذارد. نكاتى مانند: 1. خداوند مفسدان را به سبب فساد و ظلمشان هلاك مىكند. 2. تأخير توبه و ندامت تا زمان نزول بلا سودى به حال انسان ندارد. 3. خداوند بندگان مؤمنش را يارى مىدهد و در دل دشمنان آنها رعب و وحشت ايجاد مىكند. 4. خداوند فتنهها و توطئههاى منافقين و بدخواهان را خنثى مىكند. 5. تغيير سرنوشت انسانها، به خواست و رفتار خود آنها بستگى دارد. و دهها نكات تربيتى ديگر كه همگى درسها و عبرتهايى هستند كه تربيتآموزان خردمند مىتوانند به آنها دست يابند و آنها را در زندگى خود بهكار بندند. براى سهولت دستيابى اين افراد به اين نتايج گرانبها، بهتر است مربى قبل از بيان تاريخ، سؤالاتى در همين زمينه طرح كند و اذهان آنان را آماده سازد. او به هنگام بيان تاريخ، با طرح سؤالاتى ديگر، به تجزيه و تحليل آن بپردازد و نكات ارزشى و يا ضد ارزشى داستان را با كمك آنها مشخص كند و در پايان، موقعيت كنونى تربيتآموزان را با آن پيشآمدها تطبيق دهد و عبرتها و درسهاى آن را بيان كند.[39] البته گاهى هم بهتر است نتيجهگيرى را به خود آنان واگذار نمايد. نكته قابل توجه اينكه به موازات مطالعه تاريخ، با سير و سفر در آفاق و انفسنيز، مىتوان به همان نتايج دست يافت. به عبارتى ديگر، بيان تاريخ و سير و سفر در روى زمين، دو روى يك سكهاند كه يكى از طريق حس شنوايى و ديگرى از طريق حس بينايى، انسان را به تفكر و انديشه در سرگذشت پيشينيان فرا مىخواند. تاريخ فقط حوادث وقوع يافته و عكسهاى خشك و بىروح آنها را براى ما مجسم مىسازد، در حالى كه آثار باقيمانده از دورانهاى قديم، در نقاط مختلف كره زمين، اسناد زنده و گويايى است كه اشكال و صور و نقوش دل و روح، تفكرات، قدرت و عظمت و يا حقارت و زبونى اقوام گذشته را به ما نشان مىدهد. ويرانه كاخهاى ستمگران، بناهاى شگفتانگيز اهرام مصر، برج بابل و كاخهاى كسرى، آثار تمدن قوم سبأ و هزاران آثار بهجاى مانده از اقوام گذشته در گوشه و كنار جهان، هر يك در عين خاموشى، هزاران زبان دارند و سخنها مىگويند. قرآن كريم در آياتى گوناگون و گاه به صورت امر، انسان را به سير در زمين دعوت مىكند. سِيرُوا فِى الاَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ.[40] در روى زمين سير كنيد و ببينيد عاقبت كار مجرمان به كجا رسيد! و در آيهاى ديگر در قالب استفهام انكارى مردم را به اين امر فرا مىخواند. اَفَلَمْ يَسِيرُوا فِى الاَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبْ يَعْقِلُونَ بِهَا .[41] آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دلهايى داشته باشند كه حقيقت را با آن درك كنند؟