بیشترلیست موضوعات
. عبرت و تربيت در قرآن و نهجالبلاغه محمدرضا قائمىمقدم عبرت چيست؟ آيا عبرت يك روش تربيتى است؟ مبانى عبرت حوزه كاربرد اين روش پيامدهاى تربيتى عبرت منابع عبرت و شيوههاى عبرتآموزى آسيبشناسى روشى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
اَلاِعْتِبَارُ يَقُودُ اِلَى الرُّشْدِ.[17] عبرت گرفتن انسان را به سوى راه صواب و درست مىكشاند. ثمره اين هدايتگرى نيز، دورى از خطاست: اَلإعْتِبَارَ يُثْمِرَ العِصْمَةَ.[18] ميوه عبرت گرفتن، نگاهدارى است. و اين بدان سبب است كه در جريان عبرت، انسان با تجارب ديگران آشنا مىشود و رابطه بين سير و سلوك انسانها با پيامدهاى آن را احساس مىكند و اگر موقعيتى مشابه آنها داشته باشد، از سرنوشت آنها درس مىگيرد و به طريق ديگرى عمل مىنمايد؛ طريقى كه آن پيامدهاى سوء را در پى نداشته باشد. اميرالمؤمنين(ع) در اين خصوص مىفرمايد: اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ المَثُلاثِ، حَجَزَتْهُ التَّقْوى، عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبَهَاتِ.[19] كسى كه از اعمال و كردار گذشتگان و عواقب سوء آنها عبرت گيرد، تقوا وى را از فرو رفتن در آن گونه بدبختيها بازمىدارد. نكته قابل توجه اينكه هر چه دامنه عبرتگيرى انسان وسيعتر باشد، دايره ارتكاب خطا كمتر خواهد بود: مَنْ كَثَّرَ اعْتِبَارُهُ قَلَّ عِثَارُهُ.[20] هركس عبرت گرفتن او بسيار باشد، لغزش او كم خواهد شد. چرا كه فزونى عبرتها، ابهام را از چهره امور مىزدايد، شبهات را از بين مىبرد، صراحت خاصى به مسائل مىبخشد و آنها را شفاف مىكند.
4. عبرت چراغ راه آينده
حفظ و گرامىداشت باقيمانده عمر انسان، و استفاده بهينه از آن نيز از نتايجى است كه در سايه عبرت از گذشته تحقق مىيابد. عبرت چراغى فراروى آينده است و فرداى بهتر و درخشان در گرو عبرت از گذشته است: وَلَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى حَفِظْتَ مَابَقِىَ.[21] اگر از آنچه گذشته است عبرت بگيرى، آنچه را كه باقى است حفظ خواهى كرد. زيرا تاريخ در حال تكرار است، همواره قومى مىروند و قومى ديگر جايگزين مىشوند. اختلاف حوادث و رويدادهاى تاريخى، در جزئيات آنهاست، اما در كليات شبيه يكديگرند و اسباب و علل آنها هم مثل هم است. انسان عاقل و عبرتگير مىتواند با موازنه و مقايسه اين پديدهها و بررسى علل و اسباب آنها، پيامدها و نتايج آنها را پيشبينى كند و تصميم درست و متناسب را در هر مورد اتخاذ نمايد. اميرالمؤمنين(ع) در نامه خود به حارث هَمْدانى به اين نكته اشاره دارند: واعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْيَا لِمَا بَقِى مِنْهَا، فَاِنَّ بَعْضَهَا يَشْبَهُ بَعْضا وَ آخِرُهَا لاحِقٌ بِاَوّلِهَا وَ كُلُّها حَائِلٌ مُفَارِقٌ.[22] از (حوادث) گذشته دنيا براى باقيمانده آن عبرت گير،چراكه بعضى ازآن (حوادث) شبيه بعضى ديگراست. وپايانش به ابتداى آن مىپيوندد و (درهرحال) تمام آن گذرا و ناپايدار است. با دقت در پيامدهاى فوق، مىتوان دريافت كه همگى در ارتباط با هم و در جهت تحقق يك هدف، يعنى سعادت انسان هستند، زيرا بصيرتى كه در جريان عبرتآموزى نصيب انسان مىگردد، باعث مىشود تا از تجارب ديگران بهره بگيرد. انتقال اين تجارب، مىتواند انسان را از بيشترِ خطاها بازدارد و چراغى فراروى وى قرار دهد تا آيندهاى درخشان و سعادتمند براى او به ارمغان آورد.
منابع عبرت و شيوههاى عبرتآموزى
عبرتها به وسعت دنيا گسترده است. هر پديده، آيهاى از آيات الهى است و پيامى دربردارد. هر كس ديدهاى عبرت بين داشته باشد، مىتواند از لابلاى پديدهها، پيامها را دريابد. براى آگاهى و بيدارى انسان هشدارها داده شده است و عبرتها بىپرده و آشكار رخ نمودهاند. به فرموده اميرالمؤمنين(ع)، اگر انسان چشم باز كند و ببيند، وسايل بينايى او فراهم است، و اگر گوش شنوا داشته باشد، سخنان حق گفته شده است و اگر اهل هدايت باشد، وسايل هدايت فراهم است: وَلَقَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ أُسْمِعْتُمْ اِنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِيتُم اِنِ اهْتَدَيْتُمْ، وَبِحَقٍّ اَقُولُ لَكُمْ: لَقَدْ جاهَرَتْكُمُ الْعِبَرُ وَ زُجِرْتُمْ بِما فيهِ مُزْدَجَرٌ.[23] آن حقايق را به شما نيزنشان دادند، ولى ديدن نخواستيد و به گوش شما رسانيدند، ولى شنيدن نخواستيد، شما را راه نمودند، ولى رهيافتن نخواستيد، براستى مىگويم كه عبرتها و اندرزها بر شما آشكار بود و از آنچه مىبايد دورى جوييد شما را منع كردند . ولى افسوس كه از اين همه منابع عبرتآموز، اندكى از مردم پند مىگيرند و بخش عظيمى از مردم چشم عبرتبين ندارند و همچنان در شهوات نفس و غفلتها گرفتارند: مَا اَكْثَرُ العِبَرُ وَ اَقَلُّ الاِعْتِبَارُ.[24] عبرتها چه بسيارند و عبرت گيرچه كم!