تأكيد نسبتا فراوان قرآن و روايات بر سير و سفر و خواندن سرگذشت اقوام و ملل و گرفتن عبرت از آنها، به دليل آثار تربيتى فراوانى است كه اين مسأله بهدنبال دارد. در اين بخش به پارهاى از اين آثار اشاره مىشود.
1. عبرت، كليد بصيرت
يكى از مهمترين مقاصد تربيت آن است كه انسان به درجهاى از درك و بصيرت برسد كه بتواند از ظواهر امور بگذرد و به باطن آنها بنگرد. از محسوسات و مشهودات عبور كند و به معقولات برسد، و قدرتى فراگير براى سنجش و اندازهگيرى، تجزيه و تحليل، حل و فصل امور و انتخاب و تصميمگيرى در ابعاد مختلف زندگى بهدست آورد. عبرت راهى است كه مىتواند انسان را به اين مقصد تربيتى برساند و شايد مهمترين اثر تربيتى عبرت، همين باشد. اميرالمؤمنين(ع) در كلام خود بر اين اثر عبرت تصريح كرده چنين مىفرمايد: مَنِ اعْتَبَرَ اَبْصَرَ وَ مَنْ اَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَن فَهِمَ عَلِمَ.[12] كسى كه عبرت آموزد، آگاهى يابد و كسى كه آگاهى يابد، مىفهمد و آنكه بفهمد، دانشآموخته است. و در جاى ديگر مىفرمايند: رَحِمَ اللّهُ اُمْرَئً تَفَكَّر فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَر فَأبْصَرَ... .[13] خدا رحمت كند كسى را كه بينديشد و سپس پند پذيرد، و اندرز گيرد و سپس بينا گردد... . نتيجه به دست آمده از اين دو كلام اين است كه تفكر زمينهساز عبرت است و عبرت زمينه بصيرت را فراهم مىآورد. آن حضرت در سخنى ديگر انسان بصير را چنين توصيف مىكند: اِنّمَا البَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفكَّرَ، وَ نَظَرَ فَأبْصَرَ، وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ... .[14] همانا بينا كسى است كه (به درستى) بشنود و سپس (در آن) بيانديشد، و (به درستى) بنگرد و بينا گردد و از عبرتها پند گيرد... . يعنى زمانى انسان به بينش و بصيرت مىرسد كه به شنيدن اكتفا نكند، بلكه در شنيدهها، انديشه نمايد و با دقت به امور بنگرد. نتيجه اين انديشه و دقت نظر همان عبرتى است كه در تصميمگيرىها و رفتار انسان موثر خواهد بود. به عبارت ديگر به نظر امام(ع)، مراحل ايجاد بينش عبارت است از: 1. احساس ظاهرى (به كمك چشم وگوش) 2. تفكر و تيزبينى (انديشه) 3. عبرتگيرى. بههرحال شيرينترين ثمره عبرتآموزى، بينش است كه خود آثار مطلوب ديگرى را نيز به دنبال خواهد داشت.
2. عبرت، انتقال تجارب
مرور بر آثار و تاريخ پيشينيان، فايده ديگرى نيز به دنبال دارد و آن كسب تجارب است. انسانها در طول زندگى سعى مىكنند هر امرى را يك بار تجربه كنند و يك خطا را چند بار مرتكب نشوند، علاوه بر اين خرمندان تلاش مىكنند كه حتى خطايى را كه ديگران تجربه كردهاند، مرتكب نشوند و در واقع سعى دارند از تجارب ديگران استفاده كنند، چرا كه از عاقل چيزى غير از اين انتظار نيست: اِنَّمَا الْعاقِلُ مَنْ وَ عَظَتْهُ التَّجَارُبُ.[15] همانا عاقل كسى است كه تجربهها او را پند دهند. مادام كه انسان در غرور خويش گرفتار است و سر در لاك خود دارد، از رويدادهايى كه براى ديگران رخ مىدهد، پند نمىگيرد و خطاهاى تجربه شده ديگران را تكرار مىكند. بدين سبب، بايد تربيتآموزان را بر آثار بهجاى مانده از گذشتگان عبور داد تا با عبرت از سرنوشت آنها، تجارب آنان را پلى براى رشد و شكوفايى خود قرار دهند. كسى كه تجارب ديگران را بر تجارب خويش مىافزايد، عمرى به درازاى عمر آنها دارد. اميرالمؤمنين در وصيتى به فرزند خود امام مجتبى(ع) چنين مىفرمايد: اَىْ بُنَىَّ، اِنِّي وَ اِنْ لَمْ اَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِى، فَقَدْ نَظَرْتُ فِى اَعْمَالِهِمْ، وَفَكَّرْتُ فِى اَخْبَارِهِمْ، وَسِرْتُ فِى آثَارِهِمْ، حَتّى عُدْتُ كَاَحَدِهِمْ، بَلْ كَاَنِّى بِمَا انْتَهى اِلىَّ مِنْ اُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرتُ مَعَ اَوَلِّهِمْ اِلَى آخِرِهِمْ. فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ اَمرٍ نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ... .[16] پسرم، اگرچه من به اندازه همه كسانى كه پيش از من مىزيستهاند عمر نكردم، اما در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم و در آثارشان سير كردم تا بدانجا كه همانند يكى از آنها شدم، بلكه گويا در اثر آنچه از تاريخ آنان به من رسيده با همه آنها از اول تا آخر بودهام. پس من قسمت زلال و مصفّاى زندگى آنان را از بخش كدر و تاريك آن بازشناختم و سود و زيانش را دانستم، از ميان تمام آنها، قسمتهاى مهم و برگزيده را برايت خلاصه كردم و از بين همه آنها زيبايش را برايت انتخاب نمودم و ناشناختههاى آن را از تو دور كردم. براساس اين فرمايش حضرت على(ع) تجربه اندوزى از سرگذشت ديگران، بهرهمندى از حاصل عمر آنهاست. گويا انسان عمرى به دارازى عمر همه آنها داشته است، با اين تفاوت كه خطاهاى آنان را مرتكب نشده است. نكته ديگرى كه در سخن حضرت مشهود است وظيفهاى است كه امام(ع) براى مربى ترسيم مىكند. وظيفه مربى اين است كه تجربيات خود و ديگران را جمعآورى، تلخيص و تنقيح كند و بهطور صريح و روشن و دستهبندى شده در اختيار فراگيرنده خويش قرار دهد.
3. عبرت و بازدارى از خطا
از فوائد و آثار تربيتى عبرت، مىتوان به هدايتگرى آن اشاره كرد، عبرتها همواره انسان را به سوى رشد و كمال و راه درست هدايت مىكنند و چراغهايى هستند كه مسير صحيح زندگى را نشان مىدهند: