پژوهش پیرامون آیه تطهیر و شبهات مطرح شده پیرامون آن

نسخه متنی -صفحه : 30/ 20
نمايش فراداده

اشكال در عصمت

اگر به ظاهر آيه توجه كنيم در مى يابيم كه وقتى خداوند اراده كند مطلق پليديد را از اين افراد خاص بگونه اى دور سازد اين مطلب بر امر ديگرى جز عصمت دلالت نمى كند كه در سطورى پيش نيز سيوطى به آن اشاهر كرد.

بيآن مطلب چنين است كه آيه تصريح مى كند بر حصر اراده و مقصور داشتن آن زا خدا بر بردن پليدى به همه، انواع آن حتى پيروى ميلها و هواهاى امور مباح از اهلبيت عليهم السلام و پاكيزه كردن آنآن به شيوه اى خاص - زيرا مالحظه مى كنيد كه در اول آيه انما آمده است و آن جهت حصر مى باشد همراه با استمرار اراده از طرف خداوند آنهم با اراده، خاص و عنايت وبانى براى از بين بردن پليدى و دفع آن در همه، شووءن از اهلبيت و تطهير خاصى زيرا با مصدر تاكيد شده است. پس معنى چنين مى شود اى اهل بيت پيامبر واى اصحاب كساء شما كسانى هستيند كه خداوندن اراده نموده از شما پليدى را ببرد و پاكيزه تآن گرداند پاگيزه كردنى كامل و شامل.(28)

اما اشكال آلوسى در اينكه براى فرد پاكيزه، طاهر نمودن و پاكيزه ساختن معنى ندارد و اين نشآن مى دهد كه اين افراد پاك و معصوم بنودند نادرست است زيرا:

يذهب را به سه گونه مى توآن تفسير و اذهاب رجس را تصوركرد:

1- اذهاب رجسى كه موجود است.

2- اذهاب رجسى كه در اوهام و عقول موجود است كه در اين صورت بمعنى رفع است.

3- اذهاب رجسى كه غير موجود است كه به معنى دفع است.

گروهى گمآن كرده اند كه در اين آيه بردن پليدى (اذهاب رجس) بمهنى اول است و اين تصور داراى اشكال است زيرا:

1- آيه شامل پيامبر نيز هسا.

2- پيامبر معصوم است.

3- اذهاب رجس از پيامبر و ساير اصحاب كسا به يك معنى است.

اين سه مقدمه مسلم است زيرا فريقين اجماع دارند كه پيامبر از اصحاب كسا است.

دوم دلايل بسيارى بر عصمت پيامبر وجود دارد كه در جاى خود بحث شده است.

سوم: اگر غير از اين باشد لازم مى آيد لفظ واحد در دو معنى با هم استعمال شده باشد و در جاى خود اثبات گشته كه اين جايز نيست مگر جائى كه جامعى بين دو معنى باشد واضح است كه اينجا هيچ جامعى بين اذهاب بمعنى دفع در حق رسول و اذهاب بمعنى رفع در حق و غير او يعنى اصحاب كسا نيست. و نيز قرائن وادله خارجيه وجود دارد كه آنها قبل از نزول آيه معصوم بوده اند مانند روايت بسيارى كه از جمله آنها روايتى است كه ابن مغازلى در المقاب آنرا آورده است و مضمون آن چنين است: پيامبر فرمود: ملائكه حافظ على عليه السلام بر اين مراقبت خود افتخار مى كنند زيرا آنآن هرگز چيزى را از عمل او به نزد پروردگار نيرده اند كه خدا از آن ناخشنود باشد.(29)

بسيارى از علما شيعه نيز متصدى پاسخ به اين اشكال شده اند:

فاضل اصفهانى مى گويد «معنى آيه چنين است: براى اينكه رجس از شما ببرد و از آن معصومتآن كند در عقلها و انديشه ها كه آلودگى شما را احدى گمآن نكند.»

و شيح حر عاملى در رساله، طوسيه خود مى فرماديذ به اين اشكال از راههاى مختلفى پاسخ گفته شده است:

1- جواب اجمالى به همه اشكالهاى مانند اين شبه - مى گويين چيزى كه اماميه به آن معتقد است در مورد عصمت امام باادله، عقليه و بانصوص متواتره نقليه ثابت شده است و براى كسيكه به آنهااطلاع پيدا كند يقين حاصل مى گردد و اين شبهه معارض با يقين است و هرچه باشد باطل است.

2- بسيار موارد است كه فصحاء اذهاب را در ماده اى بكار مى برد كه آن ماده در موضوع وجود ندارد ليكن متحمل است. مثلاً مى گويند مصيبه فلام اذهبت عنى البارحه النوم. گرفتارى فلانى ديشب خواب را از من برد. كه مثلا در آن شب اصلا نخوابيده است. و يا گفته مى شود اذهب الله عنك كل مرض و سقم - خدا از تو هر مرض و بيمارى را ببرد يعنى خدا از تو هر بيمارى را كه ممكن است دچار تو گردد دور نمايد و مراد اين نيست كه مرضهاى موجود در تو را ببرد.

3- اراده اذهاب رجس مستلزم وجود آن قطعاً نيست. متوجه باشيد كه ممكن است اينجا تصريح شود و گفته گردد آن الله يريد اذهاب الرجس عنكم لوكآن فيكم رجس لكنّه غير موجود. خدا مى خواهد اگر در شما رجسى هست آنرا ببرد ولى وجود ندارد. و در اين صورت تناقصى هم در كلام لازم نمى آيد.

4- احتمال دارد كه چيزى در تقدير باشد و مراد اين گردد كه از شما احتمال پليدى را ببرد و احتمال ياد شده اگرچه وجود داشته باشد منافى عصمت نيست بلكه وجود بالفعل آن مانع عصمت است چون وجود احتمال پليدى درباره، كسى معصيت آن شخص نيوده و فعل خود شخص محصوب نمى گردد.

5- ممكن است مراد بردن اسباب رجس باشد كه منجر بوجود آن مى گردد و اطلاق سبب برمسبب و بالعكس بسيار زياد است بيكه مدار كلام فصحا بر آن است و اين اسباب شهوات غالبه و شبهات عارضه و ميل قلبى و مانند آن است و معلوم مى باشد كه چيزى از اينها منافات با عصمت ندارد.

6- ممكن است مراد بردن وسوسه هاى شيطانى از ايشآن باشد زيرا اين وسوسه ها بسيار است كه منجر به رجس مى شود اگرچه در حقيقت رجس نيست بلكه از اسباب آن است و با عصمت منافاتى ندارد و روايت هم شده كه رجس در آيه وسوسه هاى شيطآن است.

7- در برخى اخبار آمده كه رجس شك است و معلوم مى كند كه شك بنابر وجود آن منافى عصمت نيست زيرا معصوم در آنچه نمى داند شك مى كند و به آنچه نمى داند حكم نمى نمايد بلكه وقوع حكم او احتياج به علمى از طرف پيامبر يا امام و يا فرشته دارد.

8- كفايت مى كند در جواز بردهن رجس از آنآن بنابر آنچه اعتراض كننده اى گفت: وجود برخى از افراد رجس باشد و لازم نيست كه همه، افراد رجس باشد. و اين رجس اعم از امور منافى با عصمت است پس شايد افرادى از رجس كه در وجود آنآن بود (اگر بپذيريم) از دسته اى بوده كه با عصمت منافات ندارد سپس خداوند جنس رجس را (منافى يا غير منافى با عصمت) از آنآن دور و زائل كرده است.

9- كافى است دو وجود رجس بنابر تقدير وجود آن در برخى از افراد مخاطب آيه. شايد رجس در آنها كه غير بالغ بوده است وجود داشته است و معلوم است وقوع امرى از غير بالغ اگرچه به صورت گناه باشد ولى گناه محسوب نمى گردد زيرا بر او حرام نشده است و او هم مكلّف به ترك آن نيست. مانند ترك نماز براى كودك يك ماهه يا شش ماهه. و ممكن نيست گفته شود ترك نماز از اول تولد براى امام محال است. گرچه ترك نماز از بزرگترين گناهآن است پس وقتى نوعى از رجس در برخى از آنآن وجود داشته شد آنگاه از او برود صدق مى كند بردن رجس از همه.

10- ممكن است مراد از اذهاب رجس استمرار بردن آن باشد و بسيار است كه اطلاق فعل بر استمرار آن عمل مى شود مانند نمازگزار كه مى گويد اهدنا لصراط المستقيم و اين جمله، او اعترافى بر عدم عدايت و اقرار به ضلالت نمازگزار نيست بلكه طلبى است از او براى استمرار هدايت.(30)

و اغلب مفسرين كه اين آيه را تفسير كرده اند بيانشآن بگونه اى است كه مشعر به عصمت اين بزرگوارآن است.

مرحوم شرف الدين مى گويد

«اين آيه دلالت بر عصمت اين 5 تن دارد چرا كه كلمه، رجس در اينجا همانطور كه در كشّاف و غير آن مذكور است عبارت از گناهآن مى باشد و چون به اول اين جمله كلمه، حصرانما اضافه شده است چنين فهميده مى شود كه اراده خداوند (دراين آيه) محصور در نابودى گناهآن اين افراد است و پاك گردانيدشآن از گناه و عمق حقيقت عصمت نيز همين است.(31)