عجيب در ولايت متصلّب بود و حتّي در ابتداي كتاب نفس المهموم مرحوم حاج شيخ عباس قمي (ره) كه ترجمه فرمود, اظهار علاقه و تضرّع و تأدّب به پيشگاه اهل بيت ولايت نموده است با فرمايشاتي خواندني و شيرين.
ايشان حقيقت امر استاد است, ما مدح ميكنيم خداييش واقع عرض ميكنيم و نعوذبالله در پي آن نيستيم كه كسي را بالا ببريم, نسبت به ديگران اهانت بشود يا از ستودن كسي بخواهيم خودمان را بستاييم. يك كسي خيال كند كه ستودن استاد برگشت ميكند بالعرض. بالتبع، به ستودن خودش, نه شهد الله العلي العظيم. متن واقع را دارم عرض ميكنم. آن واقعيت عشق به درس و بحث و به مطالعه و تحقيق, واقعيت عشق را داشت. اين آثار علمي ايشان چه جور به عمرش وفق داده؟ اصلاً سر تا پا عشق بود. چه بسا براي ما پيش آمد ما نماز صبح را در مدرسه مروي ميخوانديم, بين الطلوعين كفايه ميفرمود منزلشان, كفايه كه تمام ميشد, بعضيها مينشستند, بعضيها ميرفتند. آقاياني ميآمدند براي درس مكاسب, ما ميرفتيم براي درس دوم مكاسب. ايشان يك نفسي تازه ميكرد, انرژي ميگرفت, قليان ميكشيد.
ما نميكشيديم, ميرفت اتاق ديگر قليان ميكشيد, ميآمد براي درس مكاسب. درس مكاسب گفته ميشد, مكاسبيها ميرفتند و بعضيها مينشستند كه بنده هم باز از آن نشستگان بودم اسفار ميفرمود يا شفا ميفرمود يا اشارات ميفرمود. اين درسهاي فلسفي بود. آقايان ميرفتند, باز بنده مينشستم. به تعبير شريف ايشان, ميفرمود كه حالا نوبت اين كفريات شده, رياضيات و هيئت و اينها را به مطايبه ميگفت, كفريات است. چه بسا روزها ـ خداي عليم لطيف خبير گواه ـ كه ما در بين الطلوعين ميآمديم براي درس كفايه و سردرس آخري مثلاً مجسطي, زيج بهادري و كفريات به تعبير ايشان, اذان ظهر ميگفتند و ايشان از صبح تا ظهر به ترتيب، كفايه بود, اسفار بود به ترتيب تا اذان ظهر.
[1] براي اطلاع بيشتر درباره نسبت اين تفسير به امام حسن عسكري (ع), رك: رسالة حول التفسير المنسوب إلي الإمام العسكري, مرحوم علامه محمد جواد بلاغي, نور علم, ش 13, ص 137؛ بحث درباره تفسير امام حسن عسكري (ع), رضا استادي, نور علم, ش 13, ص 118 (نور علم). [2] . در متن اصلي چيزي نيامده است. [3] . سوره اسراء (17): 88 [4] . سوره بقره (2): 111. [5] . نهج البلاغه, حكمت 81. [6] . سوره نحل (16): 125. [7] . سوره بقره (2): 195