آنچه یک جوان باید بداند (دختران)

رضا فرهادیان

نسخه متنی -صفحه : 5/ 3
نمايش فراداده

در گـذشـتـه , بـعـضـى از عـلـمـاى بزرگ ما, دوران بلوغ و تكليف را براى نوجوانان خود جشن مى گرفتند و بزرگان را دعوت نموده و در مراسم باشكوهى از او به عنوان يك فرد بالغ نام برده و حـضـار مـجـلـس به او تبريك مى گفتند, به او اين طور مى فهمانيدند كه اين مرحله از زندگى شـمـاسرآغاز حيات با ارزش و جديدى است كه همانند ساير بزرگسالان رشد يافته , مورد خطاب خداوند قرار مى گيرى و مسووليت پيدا مى كنى و بايدخود تصميم بگيرى , تو ديگر بزرگ شده اى , دررفـت و آمـدهـا, در نشست و برخاستها و در ارتباط باديگران بايد حريم و حدود الهى را رعايت كنى ب وبدين سان با او به عنوان يك شخصيت رشد يافته , رفتار مى كردند.

همين امر به پرورش و رشد روحى و روانى او كمك مى كرد و كم كم او را براى پذيرفتن وظايف پر مسووليت زندگى آينده آماده مى ساخت .سـيـدبـن طـاووس (يـكـى از برجسته ترين علماى قرن ششم هجرى كه توفيق تشرف به خدمت حضرت ولى عصر(عج ) را داشته اند) درباره دوران بلوغ و تكليف فرزندش خطاب به وى چنين مى گـويـد: اگر من با مراحم و عناياتى كه خداوند, مرحمت فرموده , زنده بمانم , روز تشرف تو را به سن تكليف (بلوغ ) عيد قرار مى دهم و150 دينار, صدقه خواهم داد.

اگـر بـلوغ تو فرا رسد با اين كار, قيام به خدمت حضرتش خواهم كرد, زيرا مال از اوست و من و تو بنده او هستيم .پس اى فرزندم محمد! به ياد عظمت مقام و كمال و بخشندگى حضرتش باش كه در اين هنگام به تو اهميت داده و فرشتگانش ((32))را به سوى توفرستاده تا اعمال عبادى را حفظ نمايند و در روز حساب , گواه بر تو باشند.پس در دوران بلوغ و رشد خود, حق آنان را ادا كن و طاعت الهى را به جاى آور! در اوقات زندگى خـود بـا ايـشان به خوبى و نيكى مصاحبت وهمنشينى كن , بطورى كه غير از خوبى و زيبايى از تو چيزى نبينند و نشنوند.

اگر گاهى غفلتى از تو سر زند و از ياد خدا غافل شوى , فورا توبه كن و بدون تاخير, در مقام جبران آن بر آى و صدقه بده , كه صدقه , آتش گناه راخاموش مى گرداند.

و چون به سن و سالى كه خداوند جل جلاله تو را به كمال عقل مشر ف فرمايد, برسى و صلاحيت و شايستگى سخن گفتن و روبه رو شدن (درنماز) با حضرتش را به تو عطا كند و شايستگى ورود به ساحت قدسى اش را به اطاعت و بندگى به تو مرحمت فرمايد, آن روز را در نظر بگير وتاريخ آن را يـادداشت كن و آن را از بهترين و بزرگترين اعياد خود قرار بده و هرساله در آن روز تجديد شكر خدا بنما و صدقه بده و بيش از پيش به طاعت خداوند بپرداز ((33))

!.

كشمكشهاى درونى و عوامل مهيج بيرونى

در انسان كششها و تمايلات مختلفى وجود دارد.خـداونـد ايـن كـششها و تمايلات و غرائز طبيعى را براى هدف و مقصودى عالى در وجود بشر به وديعت نهاده است .جوان در اين مرحله از دوران زندگى خود, علاوه بر ميل به غذا و استراحت و غريزه جنسى , مجهز به قوه عقلانى است .قوه تعقل و تفكر او در اين زمان از جهت آمادگى براى فعاليت به كمال خود مى رسد ((34)).

جـوان نـبـايد به همه خواسته ها و تمايلاتى كه در ذهن و خاطره اش وارد مى شود, بلافاصله جامه عـمـل بـپـوشـاند, بلكه بايد در كارها, پس از تفكر وانديشه كافى و بررسى همه جانبه آن , عاقلانه تـصـمـيـم بگيرد, زيرا نفس انسانى همواره از سويى در معرض دعوت به كارهاى خير و عقلانى و ازسوى ديگر در معرض وسوسه به كارهاى شر و شهوانى قرار دارد ((35)).

كسى در اين صحنه نبرد و مبارزه داخلى پيروز مى گردد كه جانب عقل را مراعات كند.

در قرآن كريم تاكيد فراوانى درباره انديشيدن در كارها و تعقل نمودن در امور, شده است ((36)).بـا بـروز تـمـايـلات جـنـسـى در اين دوران , جوان بيشتر مورد هجوم وسوسه هاى شيطانى قرار مى گيرد و به همين جهت است كه تكليف پيدا مى كند,لذا پاك ماندن جوان در اين دوران , ارزش فراوان دارد.در حـديـثـى آمـده است كه خداوند به جوان پرهيزگار مباهات مى كند وبه ملائكه مى فرمايد: به بنده ام نظر كنيد كه شهوتش را به خاطر من ترك كرده است ((37)).

جـوان در ايـن دوران بـا مـسـائل و حـوادث گـونـاگونى روبه رو خواهد شد و براى بارور شدن شخصيتش در معرض آزمايشهاى فراوان الهى قرار خواهدگرفت , در محيط زندگى او زمينه هاى بسيارى براى رشد و سعادت و يا سقوط و شقاوت پيش خواهد آمد.

او بـا افـراد آلـوده و بى بندوبار و منحرف , مواجه خواهد شد و در معاشرتهاى روزانه ممكن است با پـسـران جـوانى روبه رو گردد كه عفت اخلاقى وضوابط شرعى را رعايت نمى كنند, لذا موقعيتى بـراى انحراف جوان فراهم مى شودب دختر جوان در اين هنگام بايد كاملا هوشيار باشد و قدر عفت وپـاكـى و سـلامت روانى خود را بداند و دامن خود را آلوده نسازد و زمينه را براى نگاههاى آلوده جوانان بى بندوبار و هوسباز فراهم نكند, بلكه بايدخويشتن دارى كند.

دختر, مادام كه دختر است بايد رفتارى دخترانه داشته باشد و در خانه و اجتماع با ظاهرى ساده و بـدون آرايـش و تزيين حاضر شود, اينك وقت تلاش و تحصيل شماست و زمانى كه بزرگ شديد و تـشـكـيـل خـانواده داديد, آن وقت مطابق با اقتضاى زندگى خانوادگى بايد به خود بپردازيد و درخانه همانند يك زن , زندگى كنيد.بـنـابـر ايـن اولـين قدم اساسى و عملى در كنترل خواسته ها وهوسهاى نفسانى مراقبت از نگاه و بى بندوبارى است .

قرآن همان طور كه مردان را از نگاه به زنان نهى مى كند, زنان را نيز از نگاه كردن و خيره شدن به مـردان منع مى نمايد و صريحا هشدار مى دهد: به زنان مومن بگو كه چشمهاى خود را (از حرام ) و دامن خود را از آلودگى , نگاه دارند ((38)).نـگـاه در واقـع , مـقـدمـه اشـتغال فكر به عواقب و خاطرات مربوط به آن است , زيرا پس از نگاه , صـحنه هاى مهيج در ذهن باقى مى ماند و احساسها واراده انسان را تحت تسلط خود در مى آورد و انسان , تابع شهوات خود مى گردد.

بايد دختر را از شركت در بعضى از برنامه هاى تفريحى يا ميهمانى هايى كه او را اجبارا به رفت و آمد و بـرخـورد با نامحرمان وادار مى سازد, منع كرد, زيرا اين برخوردها اولين زمينه اختلال روحى و انحراف او را فراهم مى سازد.عامل ديگرى كه نقش بسيار موثرى در تحريك ميل جنسى دارد, نيروهاى تخيل و فكر است .

نـيـروى تـخـيـل كه خداوند آن را براى بالندگى فكرى و آفرينندگى هنرى در وجود انسان به وديـعـت نـهـاده است , در دوران جوانى , ممكن است موردسؤ استفاده قرار گرفته و تحت تاثير و تـسـلط غريزه جنسى و وسوسه هاى شيطانى , درس و تحصيل را رها كرده و به دنبال ايجاد روابط ناسالم باشد.

در بـعضى موارد حتى نفوذ يك فكر و خيال هوس آلود, آن هم براى يك لحظه ومشغول شدن فكر بـه آن , كـافـى اسـت كـه انـسان را از حالت طبيعى خارج كرده و ميل جنسى او را تحريك نمايد, بـنـابـرايـن بـايـد هـمان طور كه چشم خود را از نگاه هاى بى مورد و حرام باز مى داريم , انديشه و خيال خود را نيز از هرگونه تصور بى مورد و حرام نگه داريم و به محض خطور چنين فكرى , خود را با فكر ديگرى مشغول سازيم و سعى كنيم فكر قبلى را كاملا فراموش نماييم ((39)).

بـنابر اين براى اين كه جوان از چنگال اين تمايلات و كششها رهايى يابد و عقل و منطق بر سرتاسر وجـودش حـاكـم و فـرمـانـروا بـاشـد, لازم است كه بااجتناب و دورى از برخوردهاى نامشروع و زمينه هاى انحراف به عقل ميدان دهد و آن را با ايمان به خدا و انجام نيايش و عبادت , تقويت كند تا بتوانددر مقابل تمايلات درونى و كششهاى بيرونى , خود را كنترل نمايد و تسليم چشم و گوش بسته آنها نشود.

ديدگاه واقع بينانه .

بـيدار شدن غريزه جنسى در نوجوان , نبايد مورد سؤ استفاده افكار و انديشه هاى غلط واقع شود و به آن به عنوان يك پديده زشت و آلوده وانحراف آميز نگاه شود.همان طور كه گفته شد, بروز و ظهور ميل جنسى , خود آيت و نشانه اى از طرف خداوند است كه بـه مـنـظـور بقاى نسل در وجود بشر نهاده شده وداراى هدف و مقصدى عالى و هماهنگ با كل نظام آفرينش است .

آشـكـار شـدن غـريـزه جـنسى در جوان و بالغ شدن وى به معناى اين نيست كه او از همه جهات كاخـلاقـى , اجـتـمـاعى و اقتصادى ك پا به مرحله بلوغ نهاده و آمادگيهاى لازم را براى ازدواج و تـشـكـيـل خـانـواده , پـيدا كرده است , بلكه او بايد مدت زمان ديگرى را صبر كند تا از هر جهت , پختگى مناسب را براى تشكيل زندگى مشترك زناشويى به دست آورد.

در واقـع ظهور غريزه جنسى , در سنين نوجوانى , به منزله بشارتى است ك در جهت رشد طبيعى فـردى جـوان ك كـه در آيـنـده اى نه چندان دور, اومى تواند همانند هر انسان بزرگسالى تشكيل خانواده دهد.جوان نبايد بيش از اين درباره غريزه جنسى و مسائل زندگى زناشويى , جستجو و تحقيق كند, چرا كـه پـى گـيرى بيش از حد و تخيل و انديشيدن بيش از اندازه در اين باره , موجب انحراف فكرى , اختلال روانى و از بين رفتن آرامش روحى و عدم توفيق در درس و تحصيل خواهد شد.

جـوان بـايـد ارزش فرصتهاى دوران جوانى را بداند و با برنامه ريزى دقيق و حساب شده , درطول زندگانى خود, حداكثر بهره بردارى را از آن بنمايد.دانـشمندان بزرگ , بيشترين موفقيت خود را, مرهون بهره گيريهاى صحيح از دوران جوانى خود مـى دانـنـد و بـا مطالعه و كسب تجربه هاى فراوان واندوختن دانشهاى بى شمار كدر هنگام ميان سالى ك از آنها نتايج پربار علمى گرفته اند ((40)).

جـوان بـايـد هـوشيار باشد و در كارها و فعاليتهاى روزانه به عقل خود ميدان دهد و بر عواطف و احساسها و غرايز خود تسلط يابد تا بتواند مسائل رادرست ارزيابى كند.بـايـد ريشه تمايلات و خواسته هاى خود را بررسى نمايد, اگر موافق عقل و قوانين شرع بود آن را دنبال كند وگرنه از انجام آن كار, صرف نظرنمايد.در اين مرحله از زندگى بايد بيش از پيش با خداى خود انس و الفت پيدا كند و در نيايشهاى خود از او يـارى بخواهد, زيرا انسان در هيچ زمانى درطول دوران زندگانى خود, تا اين حد مورد توجه خداوند نيست .

ابتداى بلوغ , نوجوان هنوز مرتكب گناه و معصيت نشده , صفحه دلش پاك و بى آلايش است , اگر هم خطايى مرتكب شود, توبه اش زود مورد قبول خداوند واقع خواهد شد.بـيـشـتر توفيقات دانشمندان و علماى ارزشمند, بر اثر پاك زيستن در دوران جوانى است , در اين دوران بـوده كـه رابـطـه خـود را بـا خالق خويش ,مستحكم كرده و به مقامهاى عالى روحى نايل گرديده اند.

جنگ ايران و عراق حوادثى را پيش آورد كه عملا نشان داد, انسانهاى پاكى كه در عنفوان جوانى با عـشـقى سرشار و قلبى مملو از ايمان به خدا, درفعاليتهاى اجتماعى و مردمى خود, با دلى شاد و لـبـى خـنـدان و تلاشى خستگى ناپذير, در صحنه هاى نبرد حق عليه باطل , چگونه انجام وظيفه كـرده وبـه كارهاى سازنده اى دست زدند و با درايت كامل به سوى كمال نهايى و قرب الهى پيش رفته و ره صد ساله را يك شبه طى نمودند.

اوقات فراغت

ايام جوانى به سرعت سپرى خواهد شدوديگربار باز نمى گردد.جوان بايد طورى برنامه خويش را تنظيم نمايد كه از اوقات فراغت خود به نفع سازندگى روحى و روانى خويش بهره گيرد و براى تشكيل خانواده وتربيت فرزند در آينده , آمادگى لازم را به دست آورد, بـايـد قـدر فـرصـتـهـا و ايـام پـر ارزش جـوانـى را بـداند و آن را بيهوده هدر ندهد ((41))

حضرت على (ع ) مى فرمايد:.

پيش از آن كه دوره پيرى ات فرا برسد از جوانى خود استفاده كن ((42)).و نيز مى فرمايد: كسى كه وقت خود را به كسالت و بيهودگى صرف كند, به خوشبختى نمى رسد.جـوان بـايـد در زنـدگـى اش برنامه و نظم داشته باشد, تا اوقاتش چراگاه وسوسه هاى شيطانى نگردد.اوبايد از تفريح و ورزش براى سالم سازى بدن درجهت پرورش روح استفاده كند, زيرا تفريح سالم , انسان را از ملالت كارهاى يكنواخت زندگى ,رهايى مى بخشد.

حضرت على (ع ) مى فرمايند: فرح و شادمانى باعث وجد و نشاط روح مى شود ((43)).مـتاسفانه بعضى از جوانان ما نمى دانند چگونه از اوقات فراغت خود بهره جويند, گاهى در خلال ايام تعطيلى و فراغت , مرتكب معصيت و گناه مى شوند و دست به كارهاى ناشايست مى زنند و در نتيجه , موجبات كسالت و پشيمانى خود و ديگران را فراهم مى سازند ((44)).بـنـابـر ايـن جـوان مـى تـواند قسمتى از فرصتهاى خود را پس از مطالعه دروس , به ورزش و نيز فعاليتهاى فكرى و هنرى با دوستان خوب اختصاص دهد.

موارد زير براى اوقات فراغت پيشنهاد مى گردد:.

ـ از نـرمـش و حركات سبك به طور مرتب و روزانه و يا هفته اى يك بار از ورزشهاى نيمه سنگين استفاده نمايد.

بايد در انجام آنها برنامه اى وجود داشته باشد و از فرصتها استفاده شايسته اى به عمل آيد.

ـ هـر جـوانـى بـايد استعدادهاى ذوقى خود را نيز شناسايى كند و پرداختن به خياطى , طراحى و دوزنـدگـى , گـلـدوزى , قـالى بافى و مليله دوزى , آشپزى وغيره كه مى توان پس از خستگى از مـطـالعه , پاره اى از فرصتهاى مرده را كه معمولا بلا استفاده باقى مى ماند, اختصاص به اين قبيل امور تفننى داد ودر عين حال از آن , بهره جست .

پرداختن به امور ذوقى از اين جهت , اهميت دارد كه اولا: برتوانايى انسان مى افزايد.

ثانيا: سبب تلطيف روح او مى شود و زندگى را از حالت خشك و بى روح , خارج ساخته و شخصيت انسان به صورت چند بعدى (نه يك بعدى )رشد مى يابد.

ـ در مـطـالـعـه بايد علاوه بر كتب درسى به افزايش اطلاعات عمومى و فراگيرى قرائت قرآن و تجويد و زبانهاى خارجى و كتابهاى مفيد در زمينه هاى اعتقادى , اخلاقى , ادبى , تاريخى و سياسى نيز توجه داشت و در زمينه هاى مختلف بر اطلاعات خود افزود تا وسعت ديد پيدا نمود.

ـ پاره اى از مهارتهاى فنى و عملى نيز در زندگى , مورد نياز است و بهتر است در دوران جوانى با اسـتـفـاده از اوقات فراغت به فراگيرى آنها پرداخت ,از قبيل : دوزندگى و برش پارچه و لباس و آشپزى و درست كردن غذا و شيرينى كه دختر جوان را براى زندگى آينده , آماده مى سازد.

پـس بـايد در زندگى , برنامه ريزى همه جانبه كرد وبه پرورش استعدادهاى فكرى , ذوقى , هنرى , عـلمى پرداخت تا ديدى واقع بينانه پيدا كرده وشخصيتى جامع به دست آورده و به كمال انسانى نزديك شود.

نظم در جوان

وجـود نـظـم در زنـدگـى جوان يكى از مسائل بسيار مهم بوده و موفقيت او در آينده تحصيلى , مـرهـون رعايت كامل نظم و ترتيب در زندگى اش مى باشد, انسان در سايه نظم بهتر مى داند كه چگونه زندگى كند, چطور از اوقات فراغت خود به نحو شايسته اى بهره بردارى نمايد.

مـنـظور از نظم و ترتيب , انجام كارها و اعمالى است با هدف معين كه از وحدت و هماهنگى لازم برخوردار باشد, بطورى كه با رعايت آن , انسان بتواند در مراجعه و دستيابى به كارها و موضوعها و وسائل و اطلاعات , دچار سردرگمى و اتلاف وقت نگردد.

رعـايـت مـقـررات و قوانين جارى در زندگى و قرار دادن هر چيزى در جاى معين خود و انجام دادن هر كارى در وقت و زمان خود, نمونه اى از نظم است .نـظـم در زنـدگـى , دامـنه اى وسيع دارد و همه مسائل زندگى ازقبيل : لباس پوشيدن , نظافت كـردن , خـوردن , خـوابيدن , مسواك زدن , معاشرت بادوستان و فاميل و همچنين چيدن وسائل و نـوشـت افـزار و كـتـابهاى خود در جاى معين , مطالعه كردن , حفظنمودن اطلاعات , فراگيرى معلومات , تفكركردن وب را شامل مى شود.

جوان بايد بداند كى بايد بخوابد, كى بيدار شود و چه وقت مطالعه كند و چه موقع , تفريح و ورزش نمايد و چه زمانى كارهاى محوله خانه را انجام دهد.مـكـان و زمان هر چيزى را به موقع تشخيص دهد و برايش برنامه ريزى كند, هر چيزى را به جاى خود بگذارد تا هنگام مراجعه به آن دچارسردرگمى و آشفتگى نشود.قـواى ذهنى و عقلى جوان در سايه نظم , ترتيب منطقى يافته و سبب موفقيتهاى درسى در آينده خواهد شد.

از طـرفـى در سـايه نظم , زندگى تحت قاعده در مى آيد و فعاليتها و كارها نظام پيدا مى كند و با راحتى بيشترى انجام مى پذيرد.مشكلات سريعتر حل مى شود و جوان از آشفتگى در كارها و مطالعه مطالب تكرارى , بخصوص در دروس تحصيلى رهايى مى يابد.هـدف عـمـده نـظـم در زنـدگـى , بهره گيرى و صرفه جويى در وقت و داشتن ضابطه و معيار صحيحى براى اندوختن اطلاعات در ذهن است .

رعـايـت نـظـم و تـرتيب در زندگى روزمره از جهت روانى سبب مى شود كه جوان , حتى هنگام تـحـصـيـل و فراگيرى دانش , اطلاعات علمى خود راتحت قاعده و نظم , فراگيرد و يادگيرى بطور منظم صورت پذيرد, بطورى كه مطالب , منسجم و به ترتيب در خزانه حافظه جايگزين شود و هـرگـاه شخص بخواهد به اطلاعات قبلى خود مراجعه كند, به راحتى و به سرعت , اطلاعات و مطالب در ذهنش حاضر شود.

ايـن مساله در آينده جوان , تاثير بسزايى دارد, بخصوص در دوران تحصيل , هنگامى كه مى خواهد خود را براى امتحانات آماده سازد.هـمـچـنين رعايت نظم اصولا در سلامتى فكر و صحت جسم و اعتدال روح و روان انسان , بسيار موثر است .به سبب رعايت كردن نظم , جوانان افكارشان شكل مى يابد و زمينه ابتكارات و خلاقيتهاى هنرى , علمى و فرهنگى در آنها فراهم مى گردد.

بـى نـظمى در جسم و جان آثار ناگوارى بجا مى گذارد و خارج شدن از قاعده طبيعت , عوارض منفى در رفتار آدمى ايجاد مى كند.نظام آفرينش بر اساس نظم و ترتيب بنا شده است و بر اساس نظم , جريان دارد.رعـايـت نظم , موجب هماهنگى انسان با طبيعت گرديده و در اين راستا انسان از جهت روحى و روانى از سلامت و آرامش خاصى برخوردارخواهد بود.

مـعـمولا افراد بى نظم در زندگى عصبانى و رفتارشان غير عادى و نامتعادل است , زيرا بى نظمى خود در عكس العمل هاى روحى و اخلاقى آنان تاثيرمتقابل داشته و سبب تضعيف اراده و زمينه ساز عوارض و ناكاميهاى فراوانى در تحصيل آنان خواهد شد.تـجـربـه نشان داده است كه بى نظمى در فعاليتهاى حركتى و هوشى و عاطفى تاثير منفى دارد, بخصوص عكس العمل هاى آن در دوران بلوغ به صورت حادترى ظاهر مى گردد.

بـى نـظـمى سبب اتلاف وقت و ضايع شدن عمر و احساس ناراحتى و ايجاد روحيه شك و ترديد و دمـدمـى بـودن مزاج گرديده و خلاصه آثارنامطلوبى در شخصيت فرد بجا مى گذارد, به همين جـهت است كه نظم در كارها و امور زندگانى از ديدگاه مولاى متقيان على (ع ) آن قدر اهميت داردكـه در آخرين لحظه هاى حيات خود ككه معمولا حساسترين و پر اهميت ترين سخنها گفته مـى شـودك در قـسمتى از سفارشهاى خود, خطاب به دوفرزند عزيز خويش (امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) و همه جوانان آينده ) مى فرمايند: سفارش مى كنم به شما و همه فرزندانم و خانواده ام و (همه )كسانى كه سخن من به آنان مى رسد: به رعايت تقوا و نظم در كارها ((45)).

معاشرت با دوستان

مـعـاشـرت و هـمـنـشـيـنى با دوستان سالم و با ايمان , موجب رشد شخصيت اجتماعى و تقويت ارزشهاى اخلاقى و معنوى در جوان مى گردد.انتخاب دوستانى كه از لحاظ درسى و اخلاقى شايسته اند, خود مى تواند بهترين بازوى موفقيت در آينده جوان باشد.بـا دوسـتـان خـوب و مورد اعتماد مى توان در زمينه هاى درسى و مسائل اجتماعى و فرهنگى به تبادل نظر و همكارى پرداخت .

الـبـتـه نشست دوستانه مى تواند در بالا بردن روحيه اجتماعى و اخلاقى و سطح بينش فكرى , به يكديگر كمك كند, به شرط آن كه دوستان خوب به مصداق اين حديث شريف كه مومن آينه مومن است باشند و در اصلاح و رفع عيوب همديگر تلاش نمايند, كوشش صميمانه براى اصلاح يكديگر, موجبات ارتقاى اخلاقى خود و ديگران را فراهم مى سازد.

دوستى با افراد پست و فرومايه ككه معمولا آلوده به انحرافهاى اخلاقى هستندك يكى از زمينه هاى مضر و انحرافى جريان رشد جوان است .دوسـتان منحرف و بى بندو بار و لاابالى , گاهى در جمع دوستانه خود, سعى دارند كه احساسها و تجربه هاى راست يا دروغ خود يا ديگران را درباره مسائل جنسى با حرص و ولع خاصى براى جوانان پاك و معصوم تعريف كنند و آنان را بدين طريق از راه بدر نمايند.

گـاهـى يك دوست ناباب , سرنوشت انسان را بطور كلى از مسير اصلى خود خارج كرده و او را در ورطـه هـولناك فساد و گمراهى و انحرافات جنسى مى اندازد و موجبات سياه بختى و تيره روزى وى را فـراهـم مـى سـازد, بـه هـمـيـن علت , قرآن كريم از عاقبت حسرت آور كسى كه در دنيا با دوسـتـان مـنـحرف و پليدى , معاشرت داشته و بواسطه آنان به گناه و آلودگى كشيده شده ياد مـى كند و زبان حال وى را چنين توصيف مى نمايد: واى بر من ! اى كاش فلان شخص را دوست و رفـيـق خود نگرفته بودم ! ((46))

بنابر اين به عنوان يك اصل كلى مى توان به اين نكته اشاره كرد كـه : يـكـى از مـهـمـترين وحياتى ترين مسائل جوانان , مساله دوستيابى و انتخاب دوست خوب و مـنـاسـب اسـت , بطورى كه اگر در اين زمينه دقت و احتياط لازم به عمل نيايد,بقيه تلاشها نيز سودى نخواهد داشت .

روابط جوانان با والدين

شما جوانان عزيز بايد به خاطر داشته باشيد كه والدين شما انسان معصوم نيستند.بنابر اين هم داراى صفات برجسته و نيك و هم داراى نقاط ضعفند, حال اگر نقاط ضعف آنها در خـصـوص كـار شـمـا و يا در طرز رفتارشان با شماآشكار شود, بهتر اين است كه با واقع بينى با آن برخورد كنيد و اين نقص را طبيعى بدانيد.در ضمن خصلتهاى برجسته و نيك آنان , محبت پاك و بى آلايششان به شما, بخصوص مواظبتى را كه از ابتداى طفوليت تا كنون درباره شماداشته اند, از نظر دور نداريد و آن را بخاطر داشته باشيد و همواره از آنان قدردانى نماييد.

بـه هـر حال در جامعه , امكانات زندگى و تحصيل براى همه يكنواخت و يكسان نبوده و بعضى از والدين , آگاه به اين مسائل نيستند و يا آموزش لازم را در اين باره نديده اند و آشنا به مسائل جوانان نمى باشند و به رفتار و كردار صحيح , آگاهى ندارند.از طـرفـى بـايـد بـا كمال ميل و رغبت از راهنماييها و اندرزهاى دلسوزانه و مفيد آنان كه حاصل چـنـديـن سـال تـجربه گذراندن عمر است , بهره گيريد و درمواقعى كه احيانا با شما برخوردى تـنـدمـى كنند, چشم پوشى نماييد و از خود, خونسردى لازم را نشان دهيد, اگر هم لغزشى دارند محترمانه و بطورغير مستقيم به آنان گوشزد نماييد.

همچنين شما دختر جوان بايد در زمينه بهداشت بدن با مادرتان مشورت كنيد و از تجربيات مفيد او در زمينه هاى مختلف بهره جوييد.هـرگـز نـگـذاريد كه والدين از شما آزرده خاطر شوند, چرا كه در قرآن مجيد سفارشهاى زيادى دربـاره احترام به پدر و مادر شده است و حتى دربرخوردها از گفتن كوچكترين سخن نامناسب , چون اف ((47))كه حاكى از تنفر و دلتنگى از آنان است , به شدت نهى گرديده است .

دختر جوان و پوشش

دخـتـران جـوان اگـر بـه سعادت خويش علاقه مند باشند بايد از خودآرايى و خودنمايى در برابر مردان نامحرم خوددارى كنند.به تجربه , ديده شده كه دختران ناآگاه و ضعيف النفس بيشتر به خودآرايى و خودنمايى مى پردازند و سعى دارند كه ظاهرى دلفريب از خود نشان دهند و از توجه به شخصيت واقعى و باطنى خود و كمالات روحى غفلت ورزند.غفلت از ياد خدا و ورود به گناه كم كم زمينه را براى انحطاط و ابتذال آنها فراهم مى سازد.

حـجـاب ارزشـى اسـت كه رعايت آن به دختر, پاكى و سلامتى مى بخشد, او را همچون گوهرى درون صدف از شر آفتها, وسوسه ها و آلودگيهامصون نگاه مى دارد و به خدا نزديك مى گرداند.

كسانى كه به بى حجابى و بدحجابى دست مى زنند, اكثرا نمى انديشند و تعقل نمى كنند و تنها آلت دست وسوسه هاى نفسانى خود قرارمى گيرند.خودنمايى و خودآرايى در صحنه اجتماع به شخصيت عفيف زن لطمه وارد مى سازد.

بـا وقـار بـودن دخـتـر و رعايت نمودن حريم بين محرم و نامحرم به او اصالت مى بخشد و او را در ديدگان همه قابل تعظيم و احترام مى گرداند.حجاب در واقع , مصونيتى است براى دختر جوان كه او را از فروريختن شخصيت , نجات مى بخشد و از طرفى پسران جوان را از خطر انحراف باز مى دارد.در جـوامـعـى كـه بـى حـجابى را ترويج مى كنند,

دختران بازيچه دست قدرتهاىاستعمارگران مى شوند, بطورى كه از استوارى شخصيت و تقدس وعفتى كه شايسته يك دختر پاكدامن و عفيف است تهى مى شوند.تـجربه نشان داده است كه مراعات حجاب در ميان دختران موجب حراست و سلامت روحى و نيز موفقيت آنان در زندگى آينده است .عـفـت و حيا در زندگى انسان به قدرى اهميت دارد كه پيامبررمى فرمايند: الحيا هو الدين كله , حيا تمام دين است .

وامام صادق (ع ) مى فرمايند: لا ايمان لمن لا حيا له , كسى كه حياندارد, ايمان ندارد.استفاده از لباسهاى تنگ و عريان نمودن بخشى از بدن و در معرض ديد نامحرم قرار دادن , علاوه بر مضرات بهداشتى آن , عفت و حياى دختر راخدشه دار مى سازد و مقدمات دورى از مبدا آفرينش را فراهم مى آورد.

دخـتـر جـوان بـا رعايت حجاب , خود را به خدا نزديك مى كند, زيرا به كمك آن , امنيت و آرامش مى يابد و افراد هرزه و لاابالى و منحرف را ازنگاههاى آلوده محروم مى سازد.دخـتـرعفيف و پاكدامن , فطرتا از اين كه به ديده شهوت آلود و هوس انگيز به او نگريسته شود در رنج و ناراحتى است و اگر دخترى اين خصوصيت و حالت را نداشته باشد و حاضر باشد كه بخشى از مـوى خـودرا نـامـحـرم بـبـيـنـدو هـمـچـنين از آن كه مورد بهره بردارى چشمهاى آلوده و هوس انگيزقرار گيرد, رنج و نفرتى احساس نكند, بايد بداند كه از فطرت سالم خود فاصله گرفته اسـت و با آلودگى نگاههاى بيگانه , خو پيدا كرده و به سراشيبى سقوط و فساد نزديك گرديده و ارزشهاى انسانى را از دست داده است .

از طـرفـى دخـترى كه حريم حجاب را رعايت كند و خود را از دسترس نامحرمان دور نگاه دارد, همچون گوهرى با ارزش در درون صدف , ارزش و احترام خود را در نزد همگان افزايش داده و از ابتذال در امان مانده است .پـسـران جوان نيز هر چند لاابالى و بى بندوبار باشند, باز در عمق روح خود براى دخترانى , ارزش قـائلند كه در دسترس و پيش پا افتاده و بى بندوبارو بزك كرده نباشند و در درون خود اين گونه دختران را مى ستايند.

عـفـت و حيا از خصوصيات فطرى آدمى است , چرا كه نظام آفرينش براى پاسدارى و نگهدارى از ايـن گـوهـر گـرانبها و ارزشمند و همچنين براى حفظ مقام و موقعيت زن , زيبايى اش را در اين مى بيند كه او, همچون گوهرى قيمتى درون صدفى از هر گرد و غبار و آفات و آلايشى و به دور ازدسـتـرس اين و آن باشد, چرا كه شئ قيمتى را معمولا دور از دسترس همگان در يك جاى امن نگهدارى مى كنند, ولى وسائل كم ارزش هميشه جلو دست و پا است .

بـيـشـتـر بـانوان به تجربه دريافته اند: زمانى كه زن از درون اين صدف قيمتى خارج شده , لطمه بـزرگى به شخصيت والاى خويش و جامعه وارد ساخته و همواره در اجتماع , موجب سؤ استفاده مردان پست و هرزه و نيز مايه لعن و طعن و تحقير اكثر مردم واقع شده اند.دخترى كه زيور خود را تنها در كانون گرم خانواده بپوشد ودر بيرون از خانه و اجتماع با متانت و وقـار و پـوشـيـدگـى ظاهر شود, هم در بين اعضاى خانواده عزيز و گرامى است و هم در چشم ديگران ارزشمند.

اگـر دخـتـرى پـا را از حـريـم عـفـت و حـجاب بيرون بگذارد نه تنها اولين ضربه را به زندگى خـانـوادگـى خود فرود آورده , بلكه گناه بزرگى را مرتكب شده است و نسل جوان پسر را كه در آيـنـده بـه حـال خـود و اجـتماع مفيد خواهند بود, در معرض تباهى و سقوط قرار داده است و با انحراف آنان , ضربه اى مهلك به آينده جامعه خود خواهد زد.

تـجـربه هاى تاريخى گذشته به ما نشان داده كه دشمنان ملتها هرگاه كه خواسته اند نسلى را از درون تـهى كنند و سرمايه كشورى را غارت نمايند وذخيره ها و گنجينه هاى آن كشور را به يغما ببرند, از اين راه وارد شده اند.وقـتـى رضاخان توسط انگليس بر ايران مسلط شد, يكى از ماموريتهايش اين بود كه كشف حجاب كند.

آتاترك هم كه عامل بيگانه در تركيه بود همين سياست را در پيش گرفت .در الجزاير نيز به همين حيله متوسل شدند.البته بايد هوشيار بود كه در هر زمان , شكل اين توطئه فرق مى كند.در اين زمان ممكن است از طريق زور و قلدرى وارد نشوند, بلكه با حيله ها و فريفتن نسل نو, تحت عـنـوان تجدد و تمدن و علم و عناوين ظاهرفريب ديگر, كارى كنند كه نسل جوان با رضا و رغبت پذيراى اين بدحجابى شود.

خويشتن دارى جوان

ارزش هـر انـسـانـى قـبل از هر چيز به ميزان دلبستگى او به آرزوها و اهداف زندگى اش مربوط مى شود.مـقـيـاس تـعادل او بستگى دارد به اين كه حقيقتا او تا چه اندازه بر اعصاب خود, مسلط بوده و از اعتماد به نفس برخوردار است .هـنـگـامى جوان مى تواند خود را صاحب اراده اى قوى فرض كند كه بتواند در مقابل خواسته ها و امـيـال نفسانى اش بايستد و با صبر و بردبارى و به كارگيرى عقل و انديشه , مشكلات زندگى را يكى پس از ديگرى از سر راه خود بردارد و بر هوا و هوس خود غلبه كند ((48)).

اوبـايـد بـدانـد كه همواره در معرض بزهكارى و لغزش به سوى شهوات , قرار دارد و تنها با تقويت ايـمان و رعايت تقوا مى تواند بر اهريمن درون (تمايلات شهوانى و وسوسه هاى شيطانى ) و دشمن برون (عوامل منحرف و دوستان ناباب ) پيروز شود.

اگر جوانى غفلتا مرتكب عمل انحراف و معصيت گرديد, بايد بلافاصله در پيشگاه خدا توبه كند و تـصـميم جدى بر ترك گناه بگيرد تارفتار ناشايست به شكل يك خصلت زشت و ناروا در وجود او جايگزين نگردد و به صورت عادت ثانوى در نفسش رسوخ نكند.

او بـايـد بـدانـد كه تواناييهاى لازم را براى اصلاح رفتار خويش دارد و در ضمن قدرت , پذيرش او بيشتر از افراد مسن بوده و از تعصبات بيجا به دوراست .قرآن كريم پس از بيان خطاهايى كه ممكن است انسان مرتكب آنها بشود, توبه را به عنوان راه حل اصلى اصلاح رفتارش پيشنهاد مى كند ((49)).يامبر بزرگ اسلام مى فرمايد: توبه از گناه و خطا به اين معناست كه فرد, ديگر قصد نداشته باشد كه به سوى آن گناه , باز گردد ((50)).وان نبايد خطاى خودرا هرچند هم اندك باشد, كوچك شمرد, تا اين كه در او ملكه ((51))گناه پيدا نشود.

از رسـول اكـرمـر نقل گرديده كه فرمود: محبوبتر از هر چيز نزد خداوند, توبه جوانى است كه از گناه پشيمان شود و از پيشگاه او آمرزش بخواهد ((52)).اگر جوان , مطيع خواسته ها و شهوات خود گرديد, خود را به هلاكت مى اندازد ((53)).اصـولا نـفس انسان ميل به بدى دارد ((54))و جوان , تنها با ايمان و توجه به خدا مى تواند آن را به طرف خوبيها بكشاند.حضرت على (ع ) مى فرمايد: نفس خود را به خوبيها وادار كن , زيرا نفس تو, به طرف بديها متمايل است ((55)).

و آن گـاه مـى فـرمايد: آن كس كه جلو خواسته هاى خود را گرفت , حتما به ارزش والاى انسانى دست يافت .جـوان بـا رعـايت خويشتن دارى (تقوا) بايد خود را براى زندگى آينده آماده سازد و بداند كه اين دوران كوتاه به زودى سپرى خواهد شد و او نيز به گروه بزرگسالان خواهد پيوست و در آينده اى نه چندان دور, عهده دار مسووليت اجتماعى خواهد شد و تشكيل زندگى خانوادگى خواهد داد.

بـايـد بـدانـد و هوشيار باشد, ((56))

كسانى در پذيرش و انجام مسووليت اجتماعى و خانوادگى موفق خواهند بود, كه دوران بلوغ و جوانى را به پاكى وسلامتى گذرانيده واز آلودگيهاى جنسى در امـان بـوده بـاشـنـدبـ كسانى كه بتوانند در فرداى زندگى خود حقوق متقابل فرد و اجتماع , خانواده و همسر رارعايت كرده و به سعادت و نيكبختى دست يابند.

فصل دوم .

انحرافات جنسى و راه درمان آن

زمينه ها.

خروج انسان از مرز قوانين طبيعى حاكم بر نظام آفرينش , انحراف نام دارد.غريزه جنسى كه مبدا آفرينش آن را جهت خير و كمال و بقاى نسل بشر در وجود انسان به وديعت نهاده است , ممكن است مورد سؤ استفاده وتجاوز قرار گيرد ((57)).زمـيـنـه هـاى انـحراف جنسى در شرايطى كه انسان , رشد مى يابد و پا به مرحله بلوغ مى گذارد, فـراوان بـوده و مـمكن است در دوران زندگى هرجوانى , پيش آيد و شهوت جنسى او را تحريك نمايد و در نهايت موجبات آلودگى و انحراف وى را فراهم سازد.

تـخـيـلات تـحريك آميز جنسى و عوامل محرك محيطى به عنوان زمينه هاى انحرافند, اما عامل سـومـى كـه مـوجب دعوت انسان به سوى انحراف جنسى مى گردد, همان وسوسه هاى شيطانى است .

بسم اللّه الرحمن الرحيم .

قل اعوذ برب الناس * ملك الناس * اله الناس * من شر الوسواس الخناس * الذى يوسوس فى صدور الناس * من الجنه والناس ((58)).

زمـانـى كه انسان در شرايط محيطى نامساعد و تحريك آميز قرار گيرد, خواسته هايى در او ظاهر مى شود.شـيـطـان ايـن خـواسـتـه هـاى نـفـسـانـى را در نظرش زيبا و دلفريب جلوه مى دهد و بگونه اى خناسانه ((59))و مرموز از درون , فرد را به سوى ارتكاب وانجام عمل , وسوسه مى كند.از سوى ديگر, عقل نيز از درون انسان به مقابله برمى خيزد و انجام كار مورد نظر را مجاز نمى داند.

شـيـطـان بـراى انـحراف , از كششها و تمايلات غريزى استفاده كرده و فرد را به ارضاى نامشروع شهوات جنسى فرا مى خواند.

در مـقـابـل , عـقـلا و دانشمندان و پيامبران و هاديان الهى , جهت هدايت انسان به نيروى عقل و گـرايـش فـطرى خيرخواهى در انسان , تكيه كرده و او رابه ارضاى مجاز و منطقى غرايز جنسى دعوت مى كنند.ايـن جـنگ و ستيز, ((60))

يعنى , مقابله عقل و شهوت , ايمان و هواى نفس , نيروى الهى و نيروى شـيـطـانـى , در وجـود انـسان همواره در جريان است وبه خصوص در ابتداى دوران بلوغ , ظهور بيشترى مى يابد و تا آخر عمر ادامه دارد.هر كدام در موقعيتهاى زندگى انسان , غالب شوند, شخصيت فرد به همان سو, ميل پيدا مى كند و پرورش مى يابد.

اگـر عـقـل و ايـمان بر او حاكم گردد, هدايت و رستگار و اگر شهوت و شيطان بر او تسلط يابد گمراه و زيانكار خواهد شد.نفس اماره در وجود آدمى ك بر اثر وسوسه هاى شيطان ك سعى دارد كه بر عقل ((61))تسلط يافته و آن را اسـيـر خواسته هاى خود گرداند و انسان رادر مسيرى بكشاند كه ظاهرا گناه و فساد آن , معلوم نيست .از طرفى عقل تلاش دارد كه مهار نفس را به كمك ايمان در دست گرفته و آن را كنترل نمايد و در جهت خير و كمال و سلامت جسم و روان هدايت كند.

بنابر اين شخصيت انسان , هميشه در معرض اين كشش وكوشش عقل و شهوت , خير و فساد, پاكى و آلودگى , سلامتى و انحراف , در نوسان است و اين جنگ و گريز, همواره ادامه دارد و تنها كسى مـى تواند از اين صحنه جنگ و مبارزه درونى , جان سالم بدر برد كه خود را مجهز به سلاح ايمان و تقوا نموده و از ابتداى جوانى به خودسازى و جهاد با نفس بپردازد.بايد در نظر داشت كه اين كار شدنى است و خداوند متعال ككه يگانه قدرت و محل اتكا و توكل و نـجـات دهنده انسان ضعيف در همه بلاها وگرفتاريهاست ك در اثر دعا و نيايش ((62))

به يارى و كمك انسان آمده و او را در اين نبرد دائمى پيروز مى گرداند.مـا در تـاريـخ كم نداريم انسانهاى وارسته اى كه در بزرگترين صحنه هاى نبرد درونى و بيرونى , نـفـسـانـى و اجـتماعى , پيروز و سربلند گشته و در دوران حيات خود با شرف و افتخار زندگى كرده اند.

ديدگاه صحيح .

قـرآن كـريـم داستان ايام جوانى حضرت يوسف (ع ) را بازگو مى كند كه چگونه در دوران حساس بلوغ و جوانى در معرض سخت ترين امتحان وخطرناكترين واقعه تاريخى زمان خود قرار گرفت و با اراده اى قوى و ايمانى راسخ از اين آزمون الهى سربلند خارج شده و در قله شرافت و عفاف جاى مى گيرد و شخصيتش براى جوانان به عنوان اسوه و نمونه اى كامل هميشه جاويد باقى مى ماند.

جـوان مومن , با بينش صحيحى كه از اسلام الهام گرفته است , مى داند كه هر واقعه ناگوارى كه در زنـدگـى انـسـان , اتفاق مى افتد كدرصورتى كه خودمسوول پديد آمدن آن نباشدك در حكم آزمـايـش وابـتـلايـى از طـرف خـداوند, تلقى مى شود كه هدف از آن , سازندگى و رشد و كمال انسان است ((63)).

بـا مراجعه به زندگى رهبران و دانشمندان و انسانهاى بزرگ درطول تاريخ , ملاحظه مى شود كه بـيـشـتـر آنـان آگـاهـانـه با دشواريها و حوادث گوناگون زندگى دست و پنجه نرم كرده اند و مـوفقيتشان دربزرگسالى , مرهون صبر و استقامتى است كه در برابر سختيها دردوران كودكى و نوجوانى از خودنشان داده اند.