احوال = «موهبتهاى الهى، و همچون برق هستند كه ثابت نمىمانند و اگر ثابت بمانند «حديث نفس» گفته مىشوند»(1)
عارفى كه از مرحله صورت گذشته و صاحب مقامات و احوال معنوى شده است از عبارات «رخ» و «زلف» و «خط» و «خال» در جستجوى چه چيزى است؟ واضح است كه هدف شيخ از بيان اين مطلب آن است كه اين عبارات معانى خاص و اصطلاحى است كه جز عارف، كسى بر آن واقف و آگاه نيست.
عالم = دنيا، عالم ماده و صورت
عيان = آشكار، پيد
آن جهان = عالم ملكوت، عالم غيب
هر چه از ممكنات عالم در اين دنيا ظاهر و آشكار شده است، وجود حقيقى آنها همچون آفتاب در عالم ملكوت است و نمود آنها در عالم مُلك و مادّه همانند سايه و عكس آن آفتاب حقيقت است.
جهان = مراتب موجودات عالم منظور است.
براى دانستن مفاهيم زلف و خال و خط و ابرو به بيت شماره 715 رجوع شود.
ممكنات و موجودات عالمِ هستى همچون «زلف» و «خال» و «خط» و «ابرو» مىباشند كه هر يكى دليل خاصى از اسماء و صفات ذات مىباشند و با وجود تفاوت
1. گزينه متون عرفانى، ص 180.