راویان مشترک

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

نسخه متنی -صفحه : 160/ 16
نمايش فراداده

احمد بن محمّدبن حنبل (= احمدبن حنبل).

13احمد بن محمّدبن حنبل (= احمدبن حنبل).

(164- 241ه.ق).

كنيه: ابو عبدالله.

نسب: ذهلى، شيباني.

لقب: مروزى، بغدادي.

طبقه: دهم.

احمدبن حنبل يكي از محدثان نام دار و پيشواي مذهب حنبلي است. وي مروىّ الاصل و از ناحيه پدر و مادر منسوب به خاندان عرب، شيبان بن ذهل بن ثعلبه است. پدرش محمد از جنگجويان و فرماندهان سپاه در مرو بود كه در سنين جواني از دنيا رفت. مادرش در حالي كه به او آبستن بود، به بغداد آمد و احمد در سال 164ه.ق. در بغداد متولد و در همان جا بزرگ شد (1) .

احمدبن حنبل از حدود شانزده سالگي به فراگيري دانش پرداخت و براي اين منظور مسافرت هاي زيادي به مناطق مختلف از جمله: كوفه، بصره، مكه، مدينه، يمن، شام و جزيره انجام داد.

از كساني كه احمد نزد آنان به فراگيري علم و حديث پرداخت مي توان از: ابراهيم بن سعد، هشيم بن بشير، عباء بن عباد مهلبى، سفيان بن عيينه، قاضي ابويوسف (شاگرد ابوحنيفه) وكيع و محمدبن ادريس شافعي نام برد و در ميان اين ها از وكيع و هشيم بن بشير بيشترين استفاده را برد.

از آثار فراواني كه از احمدبن حنبل در حديث، عقايد، علوم قرآني و تفسير به جا مانده مي توان كتاب هاى: مسند، التفسير، الناسخ والمنسوخ، تاريخ المناسك الكبير والصغير، العلل، الزهد، الرد علي الجَهْميه را نام برد. مشهورترين كتاب او همان مسند است كه شامل سي هزار حديث است و از خود احمدبن حنبل نقل شده كه اين كتاب را از ميان 750000 حديث انتخاب كرده ام. نيز از عبدالله بن احمد روايت است كه: روزي ابوزرعه خطاب به من گفت: پدرت يك ميليون حديث حفظ كرده است. گفتم: چطور گفت: آن ها را شمرده و در ابوابي منظم كرده ام. عبدالله بن احمد مي گويد: پدرم را در حالي كه مويي از موهاي بدن پيامبر گرامى (ص) را در دست داشت و آن را مي بوسيد و به چشمان خود مي ماليد و آن را در آبي قرار داده و آن آب را جهت شفا يافتن مي آشاميد، مشاهده كردم (2) .و نيز نقل مي كند: درباره كسي كه قبه منبر پيامبر اكرم (ص) را لمس كرده و تبرك مي جويد و نيز درباره آن كه به حجره آن حضرت (ص) دست مي كشد، از پدرم سؤال كردم، او گفت: هيچ اشكالي ندارد. خداوند ما و شما را از عقيده خوارج و از بدعت ها نگاه دارد (3) .

او سعي داشت كه از دست رنج خويش امرار معاش كند و از هيچ كس هبه وصله نمي پذيرفت. وقتي به مرگ مي انديشيد گريه مي كرد و مي گفت: ترس از مرگ مرا از خوردن بازمي دارد. و اگر مي توانستم به جايي بروم كه كسي مرا نشناسد و از من يادي به ميان نيايد به آن جا مي رفتم. من مبتلا به شهرت شده ام. هر روز آرزوي مرگ مي كنم. روزي عموي وي وارد شد و ديد احمد غمگين نشسته است. گفت: چرا اندوهناكى گفت: عمو! خوشا به حال كسي كه خداوند نام و يادش را خاموش كند و كسي او را نشناسد.و ي به واسطه نقشي كه در ماجراي (محنه) ايفا كرد شهرت بسياري يافت. او به سبب مخالفت اش با نظريه مخلوق بودن قرآن در داستان محنه به عنوان مدافع اصحاب حديث شناخته شد و با تعاليمي كه عرضه داشت براي تنظيم مباني فكرىِ آنان بسيار كوشيد؛ به همين جهت، گفته ها و نوشته هاي او در تأييد اصحاب حديث مستمسك آنان قرار گرفت. واقعه محنه را بسياري از سيره نويسان به تفصيل ذكر كرده اند (4) .

احمدبن حنبل در مدت يك هفته قرآن را ختم مي كرد و به شب زنده داري علاقه داشت. ابراهيم بن شماس مي گويد: من احمد را مي شناختم. او هنگامي كه نوجوان بود شب زنده داري مي كرد.

او به سنت، بسيار اهميت مي داد و مخالفان آن را اهل بدعت مي خواند و مخالفان اصحاب حديث را زنديق معرفي مي نمود. براي اصحاب پيامبر(ص) احترام بسزايي قائل بود و مؤمن را كسي مي دانست كه معتقد باشد همه چيز از خير و شر به قضا و قدر الهي است و نيز به تقدم ابوبكر و عمر و عثمان بر ديگر صحابه و به بزرگي شأن علي بن ابي طالب (ع)باور داشته باشد و از سخن گفتن درباره نزاع و درگيري هاىِ اصحاب خود داري نمايد (5) .

احمد و اهل بيت (ع)

احمد حنبل علاوه بر كتابِ الفضائل كه به نقل مناقب و فضايل اميرمؤمنان (ع)اختصاص داده است. روايات بسياري در مسند پيرامون فضايل اهل بيت آورده است (6) . خطيب بغدادي از عبدالله بن احمد نقل مي كند: در خدمت پدرم نشسته بودم كه گروهي از اهل كرخه نزد وي آمدند و درباره خلافت ابوبكر، عمر و عثمان به گفت وگو پرداختند. در مورد خلافت علي بن ابي طالب سخن به درازا كشيد. سپس پدرم سرش را بالا آورد و گفت: درباره خلافت و علي و علي و خلافت بسيار سخن گفتيد. خلافت براي علي زينت و افتخار نبود، بلكه علي بود كه به خلافت زينت بخشيد.

سياري مي گويد: اين حديث را براي يكي از شيعيان على (ع)نقل كردم. او گفت: با روايت اين حديث از احمد حنبل، نيمي از خشم و كينه ام نسبت به او را از دلم بيرون كردى (7) .

سبط ابن جوزي از احمد حنبل نقل مي كند: پيامبر(ص) هنگام عزيمت به غزوه تبوك، على (ع)را در مدينه جانشين خود كرد. على (ع)گفت: يا رسول الله! مرا با زنان و كودكان در مدينه مي گذاري و به جنگ نمي برى پيامبر گرامى (ص) فرمود: آيا ناخشنودي كه تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى (ع)باشى، جز آن كه تو پيامبر نيستى (8) .

احمد بن حنبل، از جمله راويان حديث غدير است كه در مسند خود به طرق متعدد آن را نقل كرده است (9) .

علامه امينى، روايات فضايل اميرمؤمنان (ع)و نيز حديث غدير را كه احمد بن حنبل در طريق آن قرار گرفته گرد آورده است (10) .

احمد و دانشمندان مسلمان.

شافعي مي گويد: من كسي را عاقل تر از احمد و سليمان بن داوود نيافتم. قتيبه مي گويد: اگر احمد نبود در دين بدعت پديد مي آمد. او امام جهانيان است. ابن حجر او را به عنوان فقيه و حجّت معرفي مي كند. مزني از شافعي نقل مي كند كه: در بغداد جواني را ديدم كه اگر روايت كند همه مردم از او مي پذيرند. گفتم: كيست گفت: احمد بن حنبل. سفيان بن وكيع مي گويد: هر كس از احمد عيب جويي كند، فاسق است. عبدالرزاق مي گويد: كسي را فقيه تر و با تقوا تر از احمد بن حنبل نديده ام. مُهنّا بن يحياي شامي مي گويد: من كسي را در علم، فقه، زهد و ورع، جامع تر از احمد بن حنبل نديده ام.

محمد ابو زهره در بيان اخلاق و خصوصيات احمد بن حنبل مي نويسد: او گرفتار امتحان هاي مختلفِ شر و خير شد و از آزمون برآمد. بالاترين و شكننده ترين امتحان ها، امتحان به شهرت و عجب است و چه بسا شيطان در شدايد عاجز، ولي در هنگام ثنا و ستايش پيروز مي شود. او از اين امتحان نيز به خوبي و با سرافرازي بيرون آمد.

طبقه و منزلت روايي احمد.

ابن حجر او را به عنوان ثقه و حافظ و رأس طبقه دهم معرفي مي كند. ابن حبان در كتاب الثقات، او را حافظ و متقن معرفي كرده است. ابن سعد مي گويد: او ثقه، راست گو و داراي احاديث زيادي است.

احمدبن حنبل از بسياري نقل حديث كرده است و راويان او نيز كم نيستند. به شماري از راويان و نيز مشايخ روايي او اشاره مي كنيم. او از كساني چون: ابراهيم بن شماس، سمرقندى، ابراهيم بن ابي العباس بغدادي (معروف به سامرى)، جعفربن عون، حسين بن علي جعفى، هشيم بن ابي ساسان كوفى، وكيع بن جراح، يحيي بن آدم و ابوبكر بن عياش روايت كرده و از ميان راويان او مي توان از بخارى، مسلم، احمد بن محمدبن هانى، پسر عموي او حنبل بن اسحاق بن حنبل، ابو داوود و صالح و عبدالله فرزندان احمد نام برد.

دو روايت زير، از جمله رواياتي است كه احمد حنبل در طريق آن قرار گرفته است:.

1- عايشه مي گويد: (پيامبر(ص) خطاب به من فرمود: من زماني كه تو به من خشم مي گيري و هنگامي كه از من رضايت خاطر دارى، متوجه مي شوم. گفتم: چگونه فرمود: هنگامي كه نسبت به من خشمگين هستي مرا با نام صدا مي زنى، ولي وقتي كه رضايت خاطر داري به عنوان رسول خدا صدايم مي كنى (11) .).

2- ام سلمه مي گويد: وقتي پيامبر(ص) غضبناك بود كسي جز على (ع)جرأت مكالمه با آن حضرت را نداشت (12) .

سرانجام احمدبن حنبل در روز جمعه ماه ربيع الاول سال 241ه.ق. در 77 سالگي بدرود حيات گفت (13) . آن گونه كه نوشته اند در تشييع جنازه او حدود يك ميليون نفر شركت كردند و در مرگ او مسلمانان، يهوديان، نصاري و مجوسيان گريستند (14) .

منابع ديگر.

الطبقات الكبري 7/ 354؛ كتاب التاريخ الكبير 2/ 5؛ الجرح والتعديل 1/ ق 1/ 68؛ رجال طوسي 367؛ الاكمال (ابن ماكولا) 1/ 27؛ تهذيب الاسماء واللغات ق 1/ ج 1/ 110؛ البداية والنهاية 1/ 325؛ تهذيب التهذيب 1/ 72؛ تقريب التهذيب 1/ 24؛ طبقات المفسرين (داوودى) 1/ 71؛ شذرات الذهب 1/ ج 2/ 96؛ قاموس الرجال 1/ 307 و 389(چاپ قديم).

1. الانساب 277/ 2؛ حلية الاولياء 162/ 9؛ تاريخ بغداد 413/ 4؛ سير اعلام النبلاء 177/ 11 و وفيات الاعيان 65/ 1.

2. سير اعلام النبلاء 177/ 11 و تاريخ بغداد 419/ 4.

3. سير اعلام النبلاء 212/ 11.

4. ر.ك: سير اعلام النبلاء 232/ 11؛ حلية الاولياء 162/ 9؛ تاريخ الاسلام 16/ 18؛ تهذيب الكمال 437/ 1 و ابن حنبل حياته و عصره.

5. دائرة المعارف بزرگ اسلامي 718/ 6، (به نقل از مناقب الامام احمد بن حنبل، تأليف ابن جوزى).

6. مسند 331/ 1 و 328/ 4 و182/ 5، 189، 205، 356 و 358.

7. تاريخ بغداد 135/ 1.

8. تذكرة الخواص 27.

9. مسند 118/ 1 و 119 و 368/ 4 و 372.

10. الغدير 33/ 2 و 20/ 3 و22.

11. حلية الاولياء 227/ 9.

12. حلية الاولياء 227/ 9.

13. تاريخ بغداد 4/ 422؛ كتاب الثقات 8/ 18 و وفيات الاعيان 1/ 64 .

14. تهذيب الكمال 468/ 1؛ سير اعلام النبلاء 177/ 11 و طبقات الشافعيه 27/ 2.