احمدبن محمّدبن سعيد (= ابن عقده).
14احمدبن محمّدبن سعيد (= ابن عقده).(249 - 333ه.ق).كنيه: ابوعباس.نسب: همْدانى،سبيعي.لقب: كوفي.طبقه: (؟).وي را به جهت انتسابش به تيره سبيع از طايفه بني حاشد از قبيله همدان، سبيعي و همداني لقب داده اند.او ابتدا خود را آزاد شده عبدالرحمن بن سعيدبن قيس سبيعي همداني تلقي مي كرد، ولي در اواخر عمر، خود را آزاد شده عبدالواحد بن موساي هاشمي خواند و پس از مدتي اين نسبت را نيز از نام خود حذف نمود.پدرش محمد از علماي راستين و عابد و زيدي مذهب بود كه به فروش كاغذ و كتاب اشتغال داشت و نيز خوش نويس بود و به دليل تبحري كه در علم صرف و نحو داشت به (عقده) مشهور گشت و به همين سبب، فرزندش احمد به ابن عقده شهرت يافت (1) . برخي اين شهرت را ناشي از انتساب وي به پدر جدش (عقده) مي دانند.ذهبي وي را شيعي متوسط (غير غالى) معرفي مي كند و برخي از احاديث وي را كه دال بر مدح عمر و ابوبكر است، گواه مدعاي خود مي داند (2) . شوشتري در زيدي بودن او ترديد كرده و مي گويد: در اسناد پيشين چون تاريخ بغداد، تنها به زيدي بودن پدر ابن عقده اشاره شده است (3) .برخي چون نجاشي و شيخ طوسي وي را زيدىِ جارودي دانسته اند (4) ، ولي شوشتري به استناد كتاب هايي كه او در خصوص حديث غدير و امامت تأليف كرد، جارودي بودن او را مردود دانسته است، زيرا جاروديان هر گونه تصريح از سوي پيامبر(ص) بر جانشيني امام على (ع)را منتفي دانسته و معتقدند كه پيامبر(ص) تنها به اوصاف جانشين خود اشاره كرده است كه آن اوصاف بر حضرت على (ع)منطبق است (5) .ابن عقده حافظ قرآن و حديث بود و به نقلى، 120000 حديث را به حافظه سپرده بود. وي تمام جوامع حديثي و نيز احاديثي را كه مي شنيد از بر كرده يا آن را نوشته نزد خود نگاه مي داشت. اهتمام او به حفظ و كتابت هر حديثي كه مي شنيد، مايه سرزنش وي از ناحيه برخي از محدثان و اهل نظر شده بود.تأليفاتش به 28 عنوان مي رسد كه برخي از آن ها عبارتند از: كتاب التاريخ، كتاب السنن، كتاب من روي عن اميرالمؤمنين على(ع)، كتاب من روي عن الحسن (ع)والحسين(ع)، كتاب من روي عن علي بن الحسينى، كتاب الرجال، كتاب الجهر ببسم الله الرحمن الرحيم، كتاب اخبار ابي حنيفه ومسنده، كتاب الولايه ومن روي يوم غديرخم و كتاب فضل الكوفة. او با دست نوشت هاي خود و ديگران، كتابخانه بزرگي ترتيب داده بود.ابن عقده و اهل بيت (ع)
ابن عقده از دوست داران حضرت على (ع)بود و در خصوص انتصاب ايشان به جانشيني پيامبر(ص) كتابي به نام الولاية ومن روي يوم غدير خم و كتابي به نام انما انت منذر ولكل قوم هاد، نزلت في اميرالمؤمنين على (ع)نوشت (6) .محبت ايشان نسبت به اهل بيت (ع)از كتاب هايي كه در مورد راويان ائمه (امام حسن، امام حسين، امام زين العابدين، امام باقر و امام صادق(ع) نوشت، تا حدودي آشكار است. اهميت اين كتب از آن جا معلوم مي شودكه توثيق چهار هزار راوي از اصحاب امام صادق (ع)در كتب رجالي شيعه، مستند به كتاب ابن عقده درباره راويان امام صادق (ع)است (7) . از ديگر نشانه هاي علاقه و اهتمام ابن عقده به اهل بيت و علوم آنان اين است كه وي تنها از احاديث آنان حدود سي هزار حديث را در حافظه داشت (8) .ابن عقده و دانشمندان مسلمان.
فضل و دانش ابن عقده مورد قبول همگان است. ابن عدي درباره وي مي گويد: او داراي دانش و معلومات بسياري در زمينه حديث و رجال است و در اين فن بر ديگران تقدم دارد.خطيب نيز وي را در حفظ حديث بر ديگران مقدم دانسته و مي گويد: همه ابواب حديث و تراجم رجالي را نزد خود گرد آورد.دار قطني مي گويد: اهل كوفه اتفاق دارند بر اين كه از زمان عبدالله بن مسعود تا زمان ابن عقده حافظ تر از وي ديده نشده است. او هر آن چه كه نزد مردم است مي داند و مردم از آن چه كه نزد اوست غافل اند.ذهبي وي را حافظ زمان و درياي حديث مي شناسد و از او به نادره عصر تعبير مي كند و مي نويسد: افراد بسياري از اهل كوفه، بغداد و مكه از وي حديث نوشته اند كه قابل توصيف و بيان نيستند و نيز اضافه مي كند: او همه تراجم و ابواب و نيز احاديث مشايخ متعدد را نزد خود گرد آورد و از كوچك و بزرگ و ثقه و مجهول شنيد و نوشت (9) .طبقه و منزلت روايي ابن عقده.
ابن عقده را اكثر قريب به اتفاق رجاليون شيعه توثيق كرده اند. نجاشي و شيخ طوسى، وي را مردي جليل القدر معرفي كرده اند. علامه مجلسي وي را موثق دانسته و مامقاني تصريح مي كند كه مرتبه او از حد وثوق بالاتر است.علامه در خلاصه، وي را در شمار غيرمعتبرين آورده و توثيق نكرده است. اين امر مورد انكار ديگران قرار گرفته است، زيرا ايشان افرادي را در شمار معتبرين آورده است كه برخي از آن ها به درجه فضل ابن عقده نمي رسند و حتي فطحي مذهب هستند.او اگر چه شيعي امامي نيست، ولي به دليل اين كه تمام كتب و اصول اصحاب شيعه را گردآوري كرده و تصنيفاتي در آن زمينه ارائه داده و نيز با آنان اختلاط و ارتباط وثيق داشته و مورد اعتمادشان بوده است، نامش در تمام كتب رجالي شيعي مذكور است. او از مشايخ كليني است و تلعكبري كه از بزرگان محدثين شيعه است از او روايت كرده است (10) .برخي از رجاليون اهل سنت، وي را تضعيف و برخي توثيق كرده اند. ابن عدي و خطيب، وجود حديث منكر در احاديث وي را رد مي كنند. ابن عدي علت ذكر نام وى، در كتاب ضعفاي خود را تخطئه و تضعيفي مي داند كه از سوي محدثين بغداد نسبت به وي شده بود و خود تصريح مي كند كه در او ضعفي نيافته و او را داراي فضل و دانش وافري مي داند (11) .ابن معين و دار قطني نيز وي را تضعيف كرده اند، ولي هر گونه نسبت جعل حديث به وي را انكار كرده و تنها اشكال وي را وجادات (12) مي دانند.و ي از كساني چون: محمدبن عبيدالله منادى، علي بن داوود قنطرى، حسن بن مكرم، يحيي بن ابي طالب، احمدبن ابي خيثمه، احمدبن عبدالحميد حارثى، عبدالله بن ابي اسامه كلبى، ابراهيم بن ابي بكر بن ابي شيبه، جعفربن عبدالله علوى، جعفربن مالك بن ابي عبدالله فزاري و علي بن حسن بن فضال روايت مي كند.از وي كساني چون: محمدبن احمدبن داوود قمى، محمدبن محمد بن طاهر موسوى، جعابى، دارقطنى، محمدبن هارون بن موسى، عبدالله بن عدي جرجانى، ابوالقاسم طبرانى، ابوحفص بن شاهين، عبدالله بن موسي هاشمى، ابوعبيدالله مرزبانى، ابن جميع، ابراهيم بن خُرَّشيد قولة، ابن صلت اهوازي و كليني روايت مي كنند.او سرانجام پس از حدود پنج سال از آغاز غيبت كبرى، به سال 333ه.ق. در 84 سالگي درگذشت (13) .منابع ديگر.
كتاب الثقات 8/ 50؛ فهرست طوسي 28؛ المنتظم 6/ 336؛ رجال ابن داوود 229؛ خلاصة الاقوال 203؛ تذكرة الحفاظ 3/ 839؛ طبقات الحفاظ 348؛ العبر في خبر من غبر 2/ 42؛ دول الاسلام 1/ 205؛ ميزان الاعتدال 1/ 136؛ الوجيزة 12؛ البداية والنهاية 11/ 209؛ الوافي بالوفيات 7/ 395؛ لسان الميزان 1/ 263؛ النجوم الزاهرة 3/ 281؛ شذرات الذهب 1/ ج 2/ 332؛ تنقيح المقال 1/ 85؛ الغدير 1/ 17و 2/ 242؛ معجم رجال الحديث 2/ 274؛ الاعلام 1/ 207؛ معجم المؤلفين 2/ 106؛ المعجم الموحد 1/ 96.1. تاريخ بغداد 15/ 5.2. سير اعلام النبلاء 344/ 15.3. قاموس الرجال 602/ 1.4. رجال نجاشي 94 و رجال طوسي 441.5. قاموس الرجال 602/ 1.6. اعيان الشيعه 269/ 2 به (نقل از مناقب ابن شهر آشوب) و رجال نجاشي ش / 231.7. مستدرك الوسائل 570/ 3.8. تاريخ بغداد 17/ 5.9. سير اعلام النبلاء 344/ 15.10. طبقات اعلام الشيعه 47/ 1.11. الكامل في ضعفاء الرجال 206/ 1 و تاريخ بغداد 14/ 5.12. وجاده: روايتي است كه راوي تنها بر نوشته آن دست يافته، بدون آن كه با نويسنده يا ناقل آن ارتباطي داشته و از وي اجازه اي در نقل كتاب اش داشته باشد (مقباس الهدايه 164/ 3).13. فهرست طوسي 29؛ خلاصة الاقوال 204 و اعيان الشيعه 3/ 112.