اسود بن يزيد بن قيس.
24اسود بن يزيد بن قيس.( - 75ه.ق).كنيه: ابو عبدالرحمن، ابوعمرو.نسب: نخعي.لقب: كوفي.طبقه: دوم (مخضرم).پدر اسود را بُرَير يا بُرَيد نيز ذكر كرده اند. و نام مادر او مقعده است. وي كه منسوب به قبيله نخع (تيره اي از قحطانيان ساكن در منطقه جنوبي شبه جزيرة العرب) است، برادر عبدالرحمن بن يزيد، پدر عبدالرحمن بن اسود، دايي ابراهيم نخعي و پسر برادر علقمه بن قيس مي باشد كه از سرآمدان علم و عمل اند.نمايندگان قبيله نخع آخرين كساني بودند كه پس از بيعت با معاذ فرستاده پيامبر، در نيمه محرم سال يازدهم هجرى، در قالب دويست مرد جهت پذيرش اسلام نزد پيامبر(ص) آمدند و شمار زيادي از اينان از جمله اسود، نيز مسلمان شدند، ليكن آن حضرت را نديدند.اين قبيله بعدها به كوفه آمدند و در آن جا سكونت كردند. او در هر شب از ماه رمضان و در ماه هاي ديگر هر شش شب يك قرآن ختم مي كرد. در هر شب و روز هفتصد ركعت نماز مي گزارد و به نمازش آن چنان اهتمام داشت كه هر گاه و هر جاى، وقت آن مي رسيد به نماز مي ايستاد.به سبب روزه زياد بدن اش سبزگون و زرد فام شد و يك چشم خود را از دست داد. در عمرش هشتاد بار به حج و عمره رفت.حقيقت آن است كه در عبادت، پارسايي و زهدِ اسود بن يزيد، ميان اغلب مترجمان و سيره نويسانِ عامّه اتفاق نظر است، چنان كه او را در شمار فقيهان كوفي از تابعين نيز ذكر كرده اند، امّا منزلت سياسي و اجتماعي وي تا آن حد كه نوشته اند بسامان نيست. ابواسحق، ابراهيم بن محمد مؤلف كتابِ الغارات و به پيروي از او، ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه، اسود بن يزيد را در زمره كساني ذكر كرده اند كه از علي بن ابي طالب برگشته و به بدگويي و سب آن حضرت روي آوردند و تا آخر عمر بر اين سيره باقي ماندند.اسود و دانشمندان مسلمان.
منزلت اسود نزد اهل بيت (ع)و اصحاب آنان به درستي روشن نيست، چنان كه در مجموعه هاي روايي و رجالي اماميه نيز اين ابهام به چشم مي خورد، جز آن كه ابو اسحق در باره او مي نويسد: اسود از كساني بود كه از على (ع)جدا شد و به دشمني با او همت گماشت و در بدگويي از على (ع)افراط كرد و با اين حال وفات يافت (1) . ابن ابي الحديد معتزلي نيز به استناد قول ابو اسحق، اسود را در شمار منحرفين از اميرالمؤمنين ذكر مي كند (2) .سيد محسن امين در باره اسود مي نويسد: از آن چه گذشت، نادرستي حال او و دشمني اش با اميرمؤمنان (ع)روشن مي شود و از آن جا كه او از عثمان بن عفان نيز فاصله گرفت مذهب اش به خوارج نزديك تر است. نووي مي نويسد: فقها بر توثيق و بزرگي مقام اسود اتفاق دارند. ابن سعد مي نويسد: او مورد اعتماد بوده و احاديث خوبي روايت كرده است.ابوحاتم او را اهل خير و مورد وثوق مي داند. ابو نعيم در تعريف او چنين نوشته است: او قاري قرآن، اهل قيام و روزه بسيار، فقيهِ شايسته و درويشي خويشتن دار بود. نيز از علقمه روايت مي كند كه اسود يكي از زهاد شش گانه است. ابو اسحق شيرازي اسود را از فقهاي تابعين در كوفه مي داند (3) كه عايشه او را از گرامي ترين مردم عراق دانسته است.ابن حجر مي نويسد: اسود بن يزيد فقيهي است از طبقه مخضرم، مورد اعتماد و داراي روايات زياد.طبقه و منزلت روايي اسود.
ابن عبدالبر مي نويسد: اسود حيات پيامبر را درك كرد، ليكن او را نديد. به اين اعتبار، ذهبي و ابن حجر او را از طبقه مخضرم دانسته اند. شيخ طوسى، مزّي و ذهبي او را در ميان اصحاب علي بن ابي طالب(ع)، و راويان آن حضرت ذكر كرده اند.او علاوه بر روايت از علي بن ابي طالب (ع)، از ابوبكر، عمربن خطاب، معاذبن جبل، بلال، ابن مسعود، عايشه، حذيفة بن يمان و ديگران روايت كرده است. از راويان او مي توان ابراهيم بن يزيد نخعى، اشعث بن شعثاء و ابو اسحق سبيعي را نام برد.ابو نعيم اصفهاني به روايت اسود از عبدالله بن مسعود نقل مي كند كه پيامبر(ص) فرمود: اموالتان را با زكات حفظ كنيد، بيماران تان را با صدقه درمان كنيد و بلايا را با دعا دور سازيد.ابو نعيم مي نويسد: اسود در حال احتضار مي گريست. به او گفتند: چرا بي تابي مي كنى.پاسخ داد: چرا زاري نكنم و چه كسي به آن از من سزاوارتر است به خدا سوگند اگر خدايم ببخشايد باز از آن چه كرده ام شرم دارم. به درستي كه ميان دو كس گناه كوچكي رخ مي دهد و يكي از آنان گناه دوستش را مي بخشد، ليكن گناهكار همواره شرمنده است.او سرانجام در سال 75 ه.ق. درگذشت (4) .منابع ديگر
كتاب التاريخ الكبير 1/ 449؛ الجرح والتعديل 1/ ق 1/ 291؛ كتاب الثقات 4/ 31؛ حلية الاولياء 2/ 102؛ رجال طوسي 35؛ الاستيعاب 1/ 92؛ اسد الغابة 1/ 88؛ تهذيب الاسماء واللغات ق 1/ ج 1/ 122؛ تهذيب الكمال 3/ 233 و 20/ 473؛ تاريخ الاسلام 5/ 359؛ سير اعلام النبلاء 4/ 50؛ البداية والنهاية 9/ 13؛ الاصابة 1/ 114؛ تهذيب التهذيب 1/ 343؛ تقريب التهذيب 1/ 77؛ تنقيح المقال 1/ 147؛ اعيان الشيعة 3/ 443؛ معجم قبائل العرب 3/ 1174؛ معجم رجال الحديث 3/ 211؛ قاموس الرجال 3/ 86 (چاپ قديم).1. الغارات 562/ 2.2. شرح نهج البلاغه 97/ 4.3. طبقات الفقهاء 79.4. الطبقات الكبري 6/ 75؛ اسد الغابه 1/ 88و تذكرة الحفّاظ 1/ 51 .